تعدادی از سلاح هایی که در آزاد سازی محلۀ بابا عمر در حمص توقیف شده است

ابراز خشم سیاست مداران غربی، دولت های خلیج و به همین گونه رسانه ها در رابطه با «کشتار شهروندان سوری در تظاهرات صلح آمیز علیه بی عدالتی» در واقع به شکل شرم آوری سامان یافته و تا فتح خشونت بار محله ها، روستاها و شهرهائی را پوشش خبری می دهد که توسط گروه های مسلح با تفنگ های تهاجمی و بمب گذاری در جاده ها به کاشتن بذر وحشت اشتغال دارند.

تهاجم علیه سوریه به پشتیبانی صندوق های مالی، سلاح و سازماندهی خارجی انجام گرفته است. چنین تهاجمی به دلیل نبود پشتیبانی از آن در داخل کشور، و نبود تضمین برای موفقیت عملیات انجام گرفته، در هر صورت به مداخلۀ نظامی مستقیم از خارج نیاز خواهد داشت.

در نتیجه در چنین چشم اندازی بود که اردوی دیپلماتیک عظیمی با تکیه به تبلیغات برای ابلیس نمایی دولت قانونی سوریه راه اندازی شد. هدف از این تهاجمات، تحمیل یک رژیم دست نشانده است که بتواند کنترل امپراتوری غرب را در خاورمیانه تقویت کند. در کوتاه مدت، چنین طرحی ایران را به انزوا کشانده و حمله از سوی اسرائیل و ایالات متحده را تدارک خواهد دید، و در دراز مدت، دوباره یک دولت مدنی مستقل و نزدیک به چین و روسیه را سرنگون خواهد ساخت.

پشت پردۀ این حرکات زورگویانه از جانب کشورهای غربی، اسرائیل و دولت های خلیج، به هدف بسیج افکار عمومی در جهان، چند «استراتاژم» تبلیغاتی به کار برده شد تا یک بار دیگر تجاوز آشکار به کشوری مستقل، در ادامۀ تخریب موفقیت آمیز دولت های مدنی عراق و لیبی، قانونی جلوه کند.

برنارد هانری لوی به همراهی لوران فابیوس و برنارد کوشنر، به شکل پی در پی جایگزین و جایگزین احتمالی وزیرامور خارجۀ فرانسه آلن ژوپه، در میتینگی برای «دموکراسی» در سوریه به تاریخ 4 ژوئیه 2011 شرکت داشتند. غیبت، رهبر سانتریست ها، فرانسوا بایرو پیغام خاصی داشت. لابی گرای فرانسوی، فرانسوا بایرو به همین مناسبت برای «دموکراسی» در سوریه، در مقابل جمعی که مسئول حزب اکولوژیست ها، سسیل دوفلو نیز در آن حضور داشت، قول داده بود که طرح سوریه بر اساس الگوی لیبی تکوین یابد.

وضعیت عمومی : خشونت زنجیره ای

اردوی کنونی غرب علیه دولت مستقل اسد را باید به مثابه تهاجمات زنجیره ای علیه جنبش های دموکراسی خواه و رژیم های مستقل در تمام آفریقای شمالی تا خلیج فارس تلقی کنیم. پاسخ امپراتوری به جنبش دموکراتیک مصر که دیکتاتوری مبارک را سرنگون ساخت، پشتیبانی از حاکمیت شورای نظامی بود، و چنین امری نیز با کشتار و زندان و شکنجه هم راه شد و بیش از 10000 تظاهر کننده به قتل رسیدند.

در پاسخ به جنبش های دموکراسی خواه مشابه به آنهایی که در جهان عرب روی داده بود، دیکتاتورهای مستبد خلیج به پشتیبانی غرب قیام بحرین، یمن و عربستان سعودی را سرکوب کردند. این خشونت تا دولت مدنی لیبی تداوم یافت، و قدرت های عضو ناتو بمباران هوا دریای گسترده ای برای پشتیبانی از گروه های مزدور مسلح را به اجرا گذاشتند که در تخریب اقتصاد و جامعۀ لیبی شرکت داشتند. طغیان گروه های تبهکار مسلح موجب غارت مناطق شهری و تخریب مناطق روستائی شد. نیروهای ناتو دولت مدنی قذافی را سرنگون کردند و خود قذافی را به شکل فجیعی، زیر شکنجه به دست مزدوران کشتند. ده ها هزار کارمند، شهروند و طرفدار قذافی زندانی و شکنجه شدند و به قتل رسیدند، و تمام این موار تحت نظارت ناتو انجام گرفت.

ناتو رژیم نشانده اش را وقتی که علیه گروه های لیبیائی و کارگران مهاجر آفریقای سیاه، یعنی گروه هائی که تا پیش از این از مزایای عمومی و اجتماعی در رژیم قذافی برخوردار بودند، برنامۀ خونینش را به اجرا گذاشت، مورد پشتیبانی خود قرار داد.

سیاست امپراتوری «تخریب کن حکومت کن» به الگویی برای سوریه تبدیل شد : ایجاد شرایط شورش توده ای تحت رهبری مسلمانان اصول گرا، که از سوی دولت های خلیج تأمین مالی شده و توسط مزدوران غربی نیز آموزش دیده اند.

وزیر امور خارجه کلینتون به همراهی همکاران امور خارجۀ شیخ عبدالله بن راوید آل نهیان از امارات متحدۀ عربی، ویلیام هاگ از انگلستان و احمد داوود اغلو از ترکیه، که در گردهمآیی به مناسبت «دوستان سوریه» روز 24 فوریه 2012 برای «مداخلۀ بشر دوستانه» فراخوان می دهند.

راه خونین دمشق به تهران

به گفتۀ مشاور وزیر«راه تهران از دمشق می گذرد» : هدف راهبردی ناتو نابود کردن متحد اصلی ایران در خاور میانه است. برای رژیم های سلطنتی مستبد خلیج، هدف، جایگزین ساختن جمهوری مدنی توسط یک دیکتاتوری مذهبی خدمتگذاراست. برای دولت ترکیه، تعویض رژیم به معنای دولتی فرمانبردار از دستورات سرمایه داری بر اساس نسخۀ اسلامی آنکارا است. برای القاعده و متحدان سلفی و وهابی برقراری رژیمی بر اساس مذهب سنی مطرح می باشد که با حذف سوریۀ مدنی، علوی ها باید تحقق یابد و مسیحیان نیز به عنوان سکوی پرواز در جهان اسلام مورد استفادۀ آنها قرار می گیرند. برای اسرائیل نیز سوریۀ تجزیه شده و به خون نشسته به معنای حاکمیت منطقه ای او خواهد بود.

چنین امری بدون روشن بینی پیامبرانه نبود که سناتور صهیونیست افراطی آمریکائی ژوزف لیبرمن چند روز پس از واقعۀ 11 سپتامبر 2001 توسط القاعده، حتی پیش از آن که عاملان اصلی شناسائی شده باشند، اعلام کرد : «ابتدا باید به ایران، عراق و سوریه حمله کنیم».

نیروهای نظامی ضد سوریه طیف وسیعی از چشم اندازهای سیاسی متضاد را نمایندگی می کنند که تنها نقطۀ اتحادشان نفرت از رژیم مدنی، ملی گرا و مستقلی است که طی ده ها سال جامعۀ پیچیدۀ چند قومیتی سوریه را اداره کرده است.

جنگ علیه سوریه سکوی پرتاب اصلی برای باززائی نظامی گری آیندۀ غرب از آفریقای شمالی تا خلیج فارس است، و تماما توسط اردوی تبلیغاتی سازمان یافته پشتیبانی می شود که از مأموریت دموکراتیک، بشر دوستانه و «تمدن ساز» ناتو به نام مردم سوریه حرف می زند. [1]

مبارزان «ارتش سوریۀ آزاد» که به شکل گسترده از مزدوران و فناتیک هایی که توسط قطر تأمین مالی می شوند، و توسط ترکیه، فرانسه و انگلستان آموزش نظامی می بینند. چنین ارتشی نه اهل سوریه است و نه آزاد.

راه دمشق از دروغ آجر فرش شده است

تحلیل سیاسی و اجتماعی عینی در رابطه با غالب مبارزان مسلح در سوریه هر گونه ادعائی مبنی بر دموکراتیک و آزادیخواهانه بودن چنین شورشی را دراین کشور نفی می کند.

جنگجویان اصول گرای مستبد ستون فقرات این شورش را تشکیل می دهند. دولت های خلیج که این اوباش ها را تأمین مالی می کنند خودشان از رژیم های سلطنتی مستبد هستند. و آن غربی که دولت خشونت پیشۀ مافیایی را به لیبی تحمیل کرد به هیچ عنوان نمی تواند مدعی «مداخلۀ بشر دوستانه» باشد.

گروه های مسلح با رخنه در مناطق شهری خانواده ها و گروه های انسانی را به عنوان سپر بلا به گروگان می گیرند و از آن جا علیه نیروهای دولتی دست به حمله می زنند. این گروه های مسلح هزاران شهروند را مجبور می کنند که خانه ها، فروشگاه ها و دفاترشان را ترک کنند، و سپس خودشان از این اماکن به عنوان خط اول جبهه استفاده می کنند.

تخریب محلۀ بابا عمرو در حمص نمونۀ بارز استفاده از شهروندان به عنوان سپر بلای انسانی توسط گروه های تبهکار مسلح و خوراک برای تبلیغات به هدف ابلیس نمائی دولت سوریه است.

گروه های مزدور مسلح فاقد هر گونه اعتبار ملّی نزد توده های مردم سوریه هستند. یکی از یگان های تبلیغاتی شان در قلب لندن واقع شده، به اصطلاح «دیدبان حقوق بشر سوریه» که در هم آهنگی با سرویس های مخفی بریتانیائی فعالیت می کند و کار آنها نیز اختراع داستا نهای وحشتناک برای تحریک افکار عمومی و بر انگیختن احساسات آنها به نفع مداخلۀ ناتو می باشد.

پادشاهان و امیران دولت های خلیج مبارزان را تأمین مالی می کنند. ترکیه پایگاه نظامی در اختیار آنها می گذارد و ارسال اسلحه و رفت و آمد رهبران به اصطلاح «ارتش سوریۀ آزاد» را از طریق مناطق مرزی تحت کنترل دارد. ایالات متحده، فرانسه و انگلستان اسلحه می فرستند و آموزش نظامی می دهند و امکانات دیپلماتیک را تدارک می بینند.

جهادیست های اصول گرا که از کشورهای خارجی آمده اند، به انضمام مبارزان القاعده که از لیبی، عراق و افغانستان به منطقه منتقل شده اند در این جنگ شرکت دارند. ولی «جنگ داخلی» در کار نیست : این جنگ، یک جنگ بین المللی است که سه وجه نامتعارف را در بر می گیرد، امپریالیست های ناتو، دیکتاتورهای دولت های خلیج و اصول گرایان مسلمان، که علیه رژیم ملّی گرا، مستقل و مدنی سوریه صف آرائی کرده اند.

منشأ خارجی سلاح ها، امکانات تبلیغاتی و مبارزان مزدور از سایۀ تاریک طبیعت امپراتوری و «چند ملیتی» این منازعه برمی خیزد. در واقع، قیام خشونت بار علیه دولت سوریه یک اردوی امپریالیستی برای سرنگون سازی یکی از متحدان ایران، سوریه و چین است که باید به تخریب اقتصاد و جامعۀ سوریه، تجزیۀ کشور و برپا کردن جنگ های منطقه ای برای کشتار جمعی اقلیت های علوی و مسیحی و طرفداران جامعۀ مدنی بیانجامد.

تلفات جانی و فرار پناهندگان نتایج خشونت رایگان دولت تشنه به خون نیست. گروه های مسلحی که غرب از آنها دفاع می کند، محله هایی را به شکل تمام و کمال به اشغال خود درآورده، لوله های گاز، راه ها و ساختمان های دولتی را منفجر کرده اند. به دلیل همین حملات، خدمات مرتبط به نیازهای حیاتی مردم سوریه قطع شد، مانند مدارس، دسترسی به درمان، امنیت، آب، الکتریسیته و حمل و نقل. مسئولیت «فاجعۀ انسانی» به عهده دارند همین گروه های مسلح است (یعنی تمام آن مواردی که متحدان امپراتوری و به همین گونه سازمان ملل متحد رسما به ارتش و نیروهای امنیتی سوریه نسبت داده اند).

نیروهای انتظامی سوریه برای حفظ حاکمیت دولت مدنی سوریه مبارزه می کنند، در حالی که مخالفان ارتش به نام دستور دهندگان خارجی، در واشینگتن، ریاض، تل آویو، آنکارا و لندن، به خشونت دامن می زنند.

طرح اصلاحات قانون اساسی که توسط بشار الاسد به رفراندم واگذار شده بود 90 درصد آرای مردم را به دست آورد. 57 و چهار دهم درصد رأی دهندگان به پای صندوق های رأی رفتند، یعنی 8 میلیون از سوری ها. این میزان از مشارکت عمومی طی 60 سال گذشته بی سابقه بوده است.

نتیجه

در ماه گذشته رفراندم سازمان یافته توسط رژیم اسد، با حقیر شماردن تهدیدات امپریالیسم غرب و فراخوان به بایکوت تروریست ها، میلیون ها رأی دهندۀ سوری را به پای صندوق های رأی آورد. چنین رویدادی به روشنی نشان می دهد که اکثریت سوری ها خواهان حل صلح آمیز مسائل و در پای میز مذاکره هستند، و خشونت مزدوران را نفی می کنند. «شورای ملی سوریه» با حمایت غرب و «ارتش سوریۀ آزاد» که توسط ترکیه و دولت های خلیج مسلح شده است، فراخوان روس ها و چینی ها را برای مذاکره نپذیرفته در حالی که دولت اسد آن را پذیرفته است. ناتو و دیکتاتورهای خلیج مهره هایشان را برای پشتیبانی از طرح تعویض رژیم با کار بست شیوه های خشونت آمیز به پیش می برند، یعنی سیاستی که تا کنون موجب مرگ هزاران سوری شده است. هدف تحریم های اقتصادی ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا در هم شکستن اقتصاد سوریه است و امید آنها براین است که محرومیت شدید مردم بی نوا در تنگنای زندگی روزمره به آغوش قاتلان خشن خودشان پناه ببرند. تکرار سناریوی لیبی آن چیزی است که ناتو به عنوان «آزادی» با تخریب اقتصاد، جامعۀ مدنی و دولت مدنی، به مردم سوریه پیشنهاد می کند.

پیروزی نظامی غرب در سوریه تنها تب نظامی گری را افزایش می دهد. چنین امری غرب، ریاض و اسرائیل را تشویق می کند که جنگ دیگری را در لبنان به راه بیاندازند. پس از تخریب سوریه، محور واشینگتن – بروکسل – ریاض – تل آویو به سوی برخورد خونین تری علیه ایران حرکت خواهد کرد.

تخریب اسفناک عراق، و سپس فروپاشی لیبی پس از دوران جنگ ، تابلوی دهشتناکی را از آن چه در انتظار مردم سوریه است ترسیم می کند: فروپاشی سریع سطح زندگی، تجزیۀ کشور، تصفیۀ قومی، فرمانروایی گروه های اصول گرای مذهبی، و نا امنی برای جان و مال در سطح عمومی.

به همان شکل که «چپ» و «طرفداران پیشرفت» چپاول لیبی را به عنوان «مبارزۀ انقلابی دموکرات های شورشی» تلقی کردند، و سپس دستهایشان را از خون ریزی خشونت بار قومی علیه لیبی های آفریقائی شستند، از هم اکنون همان شعارها را برای مداخلۀ نظامی علیه سوریه از سر آغاز کرده اند.

همین لیبرال ها، طرفداران پیشرفت، سوسیالیست ها و مارکسیست هائی [2] که از کافه ها واز دفاترشان در مانهاتان و پاریس، غرب را برای مداخلۀ در «بحران انسانی» فرامی خوانند، در فوران خونینی که وقتی دمشق، حلب و دیگر شهرها زیر بمب های ناتو به زانو درآمدند، جانشین پیروزی مزدورانشان شد، حرفی برای گفتن نخواهند داشت.

ترجمه توسط
حمید محوی

[1دست کم تا پیش از تاریخ واقعه ای که «بهار عرب» نامیدند، به دلیل موضع گیری رسانه های ایرانی (همکار با امپریالیسم جهانی) به دلیل تمرکزشان روی جمهوری اسلامی و زیر پرچم مدنیّت و به بهانۀ مبارزه با حکومت مذهبی و غیره...تشخیص خیانت کاری ها و واپس گرایی هایشان اگر چه برای برخی ناشناخته نبود، ولی «بهار عرب» و تطابق موضع گیری هایشان با تبلیغات پوچ و بی اساس ناتو و رسانه های حاکم در غرب امپریالیستی به شکل محرز و آشکار، به مدد سایت های آلترناتیو در سطح بین المللی و تلاش پیشگامان ایرانی که غالبا از بین کمونیست ها هستند، نقاب از چهرۀ این سایت ها و افراد برداشت و ماهیت اصلی آنها را نشان داد. البته مزدوران امپریالیست در زمینۀ رسانه های نوین نمی توانستند کار دیگری انجام دهند، و باید در باتلاق تبانی توطئه آمیزشان فرو می رفتند، و باید تا پایان، به بلبل زبانی هایشان ادامه می دادند، تا جایی که دوشا دوش القاعده و سلفی ها و وهابی ها و سلطان عمان و شیخ قطری و آل نهیان و الاهۀ مرگ هلاری کلینتون مدعی دموکراسی و لائیسیته می شدند.
از دیدگاه من : سایت های ایران امروز، عصر نو، اخبار روز، رنگین کمان، گزارشگران بدون مرز، گزارشگران، کمونیست های کارگری، ایران فردا، رادیو ار اف ای بخش فارسی، شهروند، سایت های مجاهدین خلق و سلطنت طلبان و خیل سایت های وابسته به جدایی طلبان کرد و عرب و غیره. تمام سایت ها و وبلاگ های حقوق بشری که مشخصا یک پای تبلیغات برای تمام جنگ های جنایتکارانه و نقض حقوق انسان ها در جهان بوده و هستند. نامبرده ها تماما به همین طرح تبلیغاتی برای پشتیبانی از استراتژی نظامی ایالات متحده و ناتو تعلق دارند. این فهرست از سایت های ناتوی ایرانی را می توانیم در آینده تکمیل کنیم.

[2در این جا با شگفتی می بینم که نویسنده از مارکسیست ها حرف می زند و مدعی می شود که گویا آنها (مار کسیست ها) نیز خواهان مداخلۀ غرب در سوریه هستند. احتمالا باید هزار و یک نوع مارکسیست داشته باشیم. خیلی جالب خواهد بود که ما این به اصطلاح مارکسیست ها را بشناسیم و مشخصا بدانیم که چه می گویند. ولی من فکر می کنم که در اینجا ابهامات بسیار حساسی وجود دارد. مارکسیست ها هرگز نمی توانند دچار چنین تعبیر ابلهانه ای بشوند.