در جهان جهانی شده، هر منازعه ای در پیوند تنگاتنگ با منازعات دیگر قابل درک خواهد بود. آنچه امروز در اوکرائین به وقوع پیوسته از مناطق دیگری سر برمی آورد. از دیدگاه تی یری میسان، رجزخوانی های واشینگتن برای جنگ علیه مسکو نیست، بلکه بر آن است تا اروپائی هائی را وادار سازد تا به نفع واشینگتن از منافع خودشان چشم پوشی کنند. به همین گونه، ترک روند گفتگوهای ژنو می تواند به عنوان بی اعتنائی به منافع سعودی ها و تمرکز روی حل مسئلۀ فلسطین تلقی شود.
سه رویداد صحنۀ بین المللی را دچار اغتشاش کرد : از یک سو در رابطه با اوکرائین غربی ها را در مقابل روسیه قرار داد، از سوی دیگر، دولت های خلیج فارس به شکل مخفیانه علیه یکدیگر اعلام جنگ کردند، و سرانجام تصویب قانون انتخاباتی جدید توسط شورای مردم سوریه که مبنی بر آن عملا نامزدی شهروندانی که طی جنگ کشور را ترک کرده اند پذیرفته نخواهد شد.
ایالات متحده رویداد چهارمی نیز_ «انقلاب رنگی» _ در ونزوئلا تدارک دیده بود، ولی مخالفان _پنتاگونی _ نتوانستند توده های مردم را با خود همراه سازند. در نتیجه واشینگتن این کارت را باید بعدا به کار ببندد.
واشینگتن می خواهد شکست خود را در اوکرائین به پیروز اقتصادی تبدیل سازد
غربی ها بحران اوکرائین را تدارک دیده و به اجرا گذاشتند، و سپس به شکل کودتا در چشم انداز خشونت های میدانی و خیابانی از طریق تلویزیونی به نمایش گذاشته شد. روسیه با مهارت و با الهام از استراتژی سون تسو(استراتژیست عهد باستان چین) پاسخ گفت، به این معنا که بدون مبارزه کریمه را گرفت و مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور را برای حریفان باقی گذاشت. با وجود رجز خوانی های گستاخانۀ بروکسل و واشینگتن، غربی ها در دور دوم بازی نخواهند کرد و روسیه را به شکل معنی دار به تحریم اقتصادی محکوم نخواهند کرد : زیرا اتحادیۀ اروپا 7 درصد از تولیداتش را به روسیه صادر می کند (123 میلیارد یورو در اشکال ماشین آلات، ابزار، اتوموبیل، تولیدات شیمیائی...) و 12 درصد از تولیدات روسیه را وارد می کند(215 میلیارد یورو به طور کلی هیدروکربور). انگلستان، آلمان، ایتالیا، هلند، لهستان و فرانسه به ویژه تحت تأثیر این مبادلات هستند. مرکز تجارتی لندن به شکل گسترده توسط دارائی های روسیه سرمایه گذاری شده، و همانگونه که اطلاعیۀ داخلی دان استریت نشان داده و توسط نشریۀ بریتانیائی عکس برداری شده، در حال تبخیر به سر می برد. شرکت هائی مانند بریتیش پترولیوم، شل، شرکت انی، فولکسواگن،کنتینانتال، زیمنس، دویچ تله کوم، ریفسن، یونی کردی _ و حیلی های دیگر _ سقوط خواهند کرد. در ایالات متحده، وضعیت بهتر است، ولی برخی از شرکت های چند ملیتی مثل دومین شرکت تجاری کشور، اکسون، در روسیه به شکل شایان توجهی سرمایه گذاری کرده اند.
در هر صورت، واشینگتن روش خیلی سرسختانه ای را در پیش گرفته است که مجبور به واکنش خواهد شد. همه رویدادها به شکلی صورت گرفت که گوئی کودتا توسط افراطی های رژیم تدارک دیده شده بوده (ویکتوریا نولاند، جان مک کین...) و ابتدا رئیس جمهور اوباما را با مشکل روبرو ساخت، ولی وضعیت جدید به او اجازه می داد که برای حل بحران اقتصادی به بهای متضرر ساختن هم پیمانانش از فرصت غیر قابل تصوری استفاده کند : اغتشاشات اوکرائین، اگر در سطح اقتصادی و سیاسی به اروپا سرایت کند، بازتاب آن سرازیر شدن سرمایه های موجود در قارۀ اروپا به وال استریت خواهد بود. به عبارت دیگر موضوع چنین است که هم زمان نظریۀ ولفوویچ در سال 1992 (جلوگیری کردن از اتحادیۀ اروپا که به رقیب ایالات متحده تبدیل نشود) و نظریۀ کریستینا رومر سال 2009 را به کار خواهند برد (یعنی نجات اقتصاد ایالات متحده از طریق جذب سرمایه های اروپائی، مانند آنچه طی بحران 1929 روی داد). به همین علت باید منتظر توقف مناسبات دیپلماتیک بین واشینگتن و مسکو باشیم، دست کم به شکل ظاهری، و فشار قوی روی اروپای سال 2014.
در چنین شرایطی نمی دانیم چگونه صلح عمومی در خاور نزدیک می تواند به توافق برسد، در حالی که هر مهرۀ شطرنج در جای خود قرار گرفته بود. از این پس، طرح ژنو 3 برای سوریه بی آنکه تاریخی برای آن تعیین شده باشد متوقف شده است. از سوی دیگر «صلح» اسرائیل- فلسطین توسط اتحادیۀ عرب که با بازشناسی اسرائیل به عنوان «دولت یهودی» مخالفت می ورزد _ در حال حاضر _ متوقف شده است.
دولت های خلیج در مورد اخوان المسلمین به جان یکدیگر افتاده اند
عنصر تازۀ دیگر : جنگ مخفیانه ای است که بین دولت های خلیج (فارس) به راه افتاده. قطر طی ماه نوامبر(2013) از کودتای اخوان المسلمین در امارات پشتیبانی کرد. امارات، عربستان سعودی و بحرین مناسبات دیپلماتیک خود را با قطر بحالت تعلیق درآورده و علاوه بر این سعودی ها یک حملۀ تروریستی در دوحه را هدایت کردند. بنظر نمی رسد که قطر بخواهد دست از حمایت اخوان المسلمین بردارد که واشینگتن تا پیش از آن که رهایشان کند، برای پیروزی آنها «بهار عرب» را سازماندهی کرده بود.
سیاست دولت های خلیج (فارس) به یک ساک انباشته گره تبدیل شده، به این علت که رژیم های سلطنتی نمایش روحوضی منافع دولتی را با بلند پروازی های شخصی و سلیقه و ظرافت های دنیویشان مخلوط می کنند. لعن و نفرین هائی که بین خدمتگذار دو مسجد مقدس و رهبر انقلاب ایران رد و بدل می شد بفراموشی سپرده شده و امروز برای آشتی گفتگو می کنند، منازعۀ امروز روی محور اخوان المسلمین می گردد، و باید دانست که این جریان به عنوان یک جریان ایدئولوژیک مطرح نبوده و تنها به عنوان یک کارت به بازی گرفته شده است.
سوریه دیگر نمی خواهد با سعودی ها دربارۀ صلح گفتگو کند
سومین عنصر تازه، اعلام تلویزیونی تصویب قانونی بود که توسط شورای مردم (پارلمان) در مورد قانون انتخابات آیندۀ سوریه به تصویب رسید. نمایندگان ماده ای را تصویب رساندند که مبنی بر آن کاندیداهائی انتخابات ریاست جمهوری باید طی ده سال گذشته در سوریه زندگی کرده باشند. این قانون جدید عملا شهروندانی را که طی دوران جنگ از سوریه گریخته بودند حذف می کند.
فرستادۀ ویژۀ نمایندگاه اتحادیۀ عرب و سازمان ملل متحد، اخضر ابراهیمی فورا واکنش نشان داد و اعلام کرد که چنین انتخابی به توقف روند گفتگو برای صلح خواهد انجامید.
فرانسه طرحی را برای تداوم گفتگوهای ژنو به شورای امنیت فرستاد. اگر چه در آن اشاره ای به قانون انتخاباتی جدید نشده است. اینگونه بنظر می رسد که این بار غرب آخرین تلاش خود را به کار می بندد تا جنگ در سوریه را به عنوان «انقلاب» بازشناسی کرده و صلح را نیز به عنوان توافقی بین دمشق و مخالفان مصنوعی تلقی کند که در واقع کاملا ساخته و پرداختۀ عربستان سعودی هستند.
سخن گوی پیشین شورای ملی سوریه، بسمه قضمانی که در سفارتخانۀ سعودی تربیت شده، اطمینان داده است که «رژیم دمشق» در وضعیتی نیست که بتواند انتخابات ریاست جمهوری برگزار کند و بر این باور است که این شکست برای رژیم در حال جنگ به معنای دیکتاتور بودن آن است. بر این اساس، ناتو می تواند دوباره جلوی صحنه حاضر شود و به همان شکلی که سال 2003 طراحی شده بود، علی رغم فرصت های از دست رفته مانند «کشتار» 2011 و «بمباران شیمیائی» سال 2013، به کار بشار اسد خاتمه دهد. با این وجود، پس از آشتی با ریاض، برگزاری ژنو 2 به دلخواه خودش، واشینگتن دوباره نسبت به همکاران سوری برگزیده شده توسط سعودی ها بی اعتنائی نشان می دهد.
اگر ژنو 3 وجود نداشته باشد، غرب یا باید به سوریه حمله کند(کاری که ممکن نیست، به همانگونه که تصرف کریمه ممکن نبود و آزمون آن را در همین تابستان دیدیم)، و یا وضعیت را به همین شکلی که هست رها خواهد کرد تا ده سال دیگر ادامه یابد، و یا باز هم ممکن است غرب مدعی شود که «انقلاب» توسط جهاد طلبان ربوده شده و از این پس موضوع ضد تروریسم و منافع بین المللی و جهانی مطرح خواهد بود.
در مورد جان کری نیز باید دانست که او پیش از آن که دیپلمات باشد یک تاجر است، سیاست از پیش تعیین شده نداشته بلکه با تاکتیک پیش می رود. مثل همیشه، واشینگتن راه حلی را ترجیحا نسبت به راه حل های دیگر انتخاب نخواهد کرد، بلکه تمام امکانات خود را به کار خواهد برد تا نتیجه به نفع او تمام شود، و در عین حال برای روز مبادا گزینش های دیگر را نیز پی گیری می کند. اگر نمی تواند با روسیه گفتگو کند، این کار را با متحدان نظامی سوریه، یعنی ایران انجام خواهد داد. از یک سال پیش وزارت امور خارجه با جمهوری اسلامی ایران گفتگو می کند، ابتدا به شکل سرّی در عمان، سپس به شکل رسمی با رئیس جمهور جدید روحانی. ولی این روند به مقاومت مدافعان خمینی تصادم کرده است که آنها می گویند ما با امپریالیست ها گفتگو نمی کنیم، ما علیه امپریالیست ها تا پای مرگ می جنگیم. با توجه به تضاد درونی ایرانیان، واشینگتن پیش روی ها و عقب نشینی هایش را افزایش داده تا نسبت به آنچه پیش از این پیشبینی کرده بود با شتاب کمتری گفتگوهایش را به پیش ببرد.
اگر برای ایالات متحده در حل مسئلۀ سوریه فوریتی وجود ندارد، بر عکس تضمین تداوم تصرفات اسرائیلی در سرزمین فلسطین امری حیاتی بنظر می رسد. در این مورد، ایران در وزارت امور خارجه یادآور شد : که بر اساس دستور او، جهاد اسلامی ناگهان مرز اسرائیل را بمباران کرد. تهران که از ژنو 2 حذف شده بود، به شکل بسیار اساسی تری برای گفتگوهای منطقه ای دعوت شد. در چنین وضعیتی، سنای ایالات متحده در ده روز آینده نشستی پیرامون موضوع «سوریه پس از ژنو» برگزار خواهد کرد. از روی ترکیب طرح موضوع می توانیم حدس بزنیم که باید تداوم «گفتگوی صلح» را بفراموشی بسپاریم. سناتورها کارشناسان اتاق فکری اسرائیل در واشینگتن را خلاف عادت همیشگی، وقتی موضوعی به خاور نزدیک مرتبط می شود، فرا نخوانده اند و پای صحبت آنها نخواهند نشست، بلکه این بار مسئولان پروندۀ وزارت امور خارجه را دعوت کرده اند، یعنی بهترین کارشناسان استراتژی جنگ چریکی، و یکی از کارشناسان اصلی و متخصص ایران.
بطور مشخص، «صلح» منطقه، اگر چنین امری ممکن باشد، آمیخته به تخیلات جان کری خواهد بود : یعنی فداکردن خلق فلسطین بجای تصرفات یهودی. حسن نصرالله علیه این بی عدالتی اخطار داده است، ولی چه کسانی مخالفت خواهند کرد در حالی که رهبران اصلی فلسطینی راه خیانت را در پیش گرفته اند؟