از سر گیری فشار و سرکوب کردها در ترکیه تنها نتیجۀ اجرای ناممکن طرح ژوپه – و – رایت Juppé-Wright در سال 2011 می باشد. در حالی که استقرار داعش در صحرای سوریه و در شهرستان های نینوا و انبار در عراق که اکثراً سنتی هستند ساده بنظر می رسید، ولی دریافتند که کنترل جمعیت کرد سوریه ناممکن است. برای تحقق رؤیای کردستان در خارج از مرزهای ترکیه، رجب طیب اردوخان راه دیگری بجز جنگ داخلی نخواهد داشت.
وقتی حزب اسلامگرای عدالت و توسعه در سال 2003 در آنکارا به قدرت رسید، اولویت های استراتژیک ترکیه را تغییر داد. بجای این که بر اساس توازن نیروها در دوران پسا «توفان صحرا» عمل کند، رجب طیب اردوخان بلند پروازی تازه ای را در سر می پروراند و بر آن شد تا کشورش را از وضعیت انزوائی که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی آغاز شد بیرون بکشد. با اتکاء به تحلیل های مشاورش، پروفسور احمد داوود اوغلو، می خواست به حل تمام مشکلاتی بپردازد که از قرن گذشته با همسایگانش به حالت تعلیق درآمده بود، و آرزویش این بود که به تدریج به عنصری اجتناب ناپذیر در منطقه تبدیل شود. برای چنین کاری او می بایست به الگوئی سیاسی تبدیل می شد و مناسبات خود را با شرکای عرب به شکلی سازماندهی می کرد که اتحادش را با اسرائیل خدشه دار نسازد.
این سیاست با نام کد « صفر مشکل » با موفقیت آغاز گردید و موجب شد که نه تنها ترس آنکارا از پشتیبانی های دمشق در رابطه با حزب کارگران کردستان برطرف گردد، بلکه متقاضی کمک دمشق در گفتگوهای مرتبط به خروج از بحران شد. در اکتبر 2006، حزب کرد آتش بس یک جانبه اعلام کرد و با دولت اردوخان وارد گفتگو شد.
در ماه مه 2008، آنکارا گفتگوهای غیرمستقیمی را بین دمشق و تل آویو سازماندهی کرد، یعنی نخستین گفتگوها از دوران رد طرح بیل کلینتون و حافظ اسد توسط ایهود باراک. ولی رئیس جمهور سوریه بشار اسد در پی حملۀ اسرائیل به غزه در سال 2009، به این گفتگوها پایان داد.
با توجه به منازعۀ فلسطین تحقق مناسبات متناسب با تمام دولت های منطقه ممکن نبود، در نتیجه آنکارا حمایت از فلسطینی ها در مقابل اسرائیل را انتخاب کرد، و این دوران داووس Davos و کاروان دریائی آزادی بود. بر این اساس آنکارا از پشتیبانی وسیع مردم مسلمان برخوردار شد و با نزدیک شدن به تهران، در نوامبر 2010 تشکیل بازار مشترک ترکیه – تهران – دمشق را پذیرفت، ویزا حذف شد و حقوق گمرکی نیز تا حدود زیادی کاهش یافت. یک بنگاه همکاری برای مدیریت لوله های انتقال گاز تشکیل گردید، و تشکیلات دیگری برای مدیریت مشترک منابع آب منطقه نیز راه اندازی شد. این مجموعه همکاری ها به اندازه ای جذابیت پیدا کرد که لبنان و اردن نیز برای عضویت در آن داوطلب شدند. سرانجام می رفت تا صلحی دراز مدت در چشم انداز شامات شکل بگیرد.
در حالی که در سال 2011 انگستان و فرانسه جنگ مضاعفی را با نظارت ایالات متحده در لیبی و سوریه به راه انداخته بودند، منطقی بود که ترکیه با آن مخالفت کند. این جنگ ها البته زیر پوشش حفاظت از شهروندان صورت می گرفت و خیلی آشکار بود که چیزی نیست بجز طرحی از طرح های نو- استعماری. علاوه بر این چنین جنگ هائی منافع ترکیه را تهدید می کرد، زیرا لیبی یکی از همکاران اصلی ترکیه در زمینۀ اقتصادی بود و سوریه نیز با گشایش بازار مشترک جدید به یکی دیگر از این همکاران اقتصادی ترکیه تبدیل شده بود. تا این که سرانجام همه چیز به هم ریخت...
چگونه انگلستان ترکیه را واژگون کرد
به ابتکار وزیر امور خارجۀ فرانسه، آلن ژوپه Alain Juppé، به شکل مخفیانه پاریس در مارس 2011 به ترکیه پیشنهاد کرد که از نامزدی او برای پیوستن به اتحادیۀ اروپا پشتیبانی خواهد کرد و در حل مسئلۀ کردها نیز به او کمک می کند، ولی به این شرط که ترکیه در کنار آنها علیه لیبی و سوریه وارد جنگ شود. چنین پیشنهادی از سوی فرانسه کاملاً تازگی داشت، آلن ژوپه وقتی حزب گولیست را مدیریت می کرد و همکار ژک شیراک بود، در آن دوران قویاً با ورود ترکیه به اتحادیۀ اروپا مخالف بود.ولی، به دلیل محکومیتش به جرم بزهکاری در انگستان در سال 2005 به آمریکا تبعید شد و در شهر کبک درس می داد و هم زمان در پنتاگون دورۀ آموزشی می دید. پس از گرویدن به مکتب نئو محافظه کار، به انگستان بازگشت و توسط نیکلا سرکوزی به عنوان وزیر دفاع و سپس وزیر امور خارجه برگزیده شد.
به شکل مابعدی، طرح ژوپه نیات فرانسه را آشکار ساخت : ایجاد کردستان در عراق و سوریه بر اساس نقشه ای که دو سال بعد توسط رابین رایت در نیویورک تایمز منتشر شد و توسط امارات اسلامی (داعش)، دولت منطقه ای کردستان عراق و همکاران قدیمی صدام حسین در پیوند با برادران مسلمان به اجرا درآمد. پرونده ای که توسط آلن ژوپه و همکار ترک او احمد داوود اوغلو به امضا رسید هیچ جای تردید باقی نمی گذارد : انگلستان می خواست در سوریه امپراتوری استعماری را باز سازی کند. علاوه بر این، در بطن جریان های اسلامگرای تروریست رابط هائی داشت و ایجاد داعش را پیشبینی کرده بود. برای تضمین طرح ژوپه، قطر به شکل گسترده در شرق ترکیه سرمایه گذاری کرد و امیدوار بود که کردهای ترکیه حزب کارگران کردستان را رها کنند.
این طرح تا امروزیه شکل سرّی باقی مانده است. اگر پارلمانی های فرانسه یا ترکیه به شکل قانونی موفق به دریافت یک کپی از آن شوند، برای فراخواندن آقایان آلن ژوپه و داوود اوغلو به دیوان کیفری بین المللی به جرم جنایت علیه بشریت کاملاً کافی خواهد بود.
بر عکس تصورات و نظریات رایج، بین کردها شکاف های عمیقی وجود دارد. در ترکیه و سوریه، حزب کارگران کردستان با الهام از نظریات مارکسیست لنینیستی همواره از دیدگاه های ضد امپریالیستی دفاع کرده است. در حالی که کردهای عراق از دوران جنگ سرد در پیوند با اسرائیل و از هم پیمانان ایالات متحده بوده اند. این دو گروه به زبان مشترکی حرف نمی زنند و تاریخ کاملاً متفاوتی دارند.
این احتمال وجود دارد که ایالات متحده به سهم خود در سبد پیوندها، ارتقاء الگوی سیاسی ترکیه در جهان عرب را در نظر گرفته باشد و به حزب عدالت و توسعه برای متشکل ساختن احزاب سیاسی مرتبط به برادران مسلمان یاری رساند به شکلی که ترکیه به مرکز خاورمیانۀ آینده تبدیل شود. به هر صورت، رجب طیب اردوخان در آخرین لحظه از طرح ناتو پشتیبانی کرد و ستاد فرماندهی ایالات متحده برای آفریقا را پس از شورش فرماندهی آن بدست گرفت [1].
آنکارا فوراً ساکنان مصراته در لیبی را بسیج کرد که اکثراً از نوادگان سربازهای یهودی در امپراتوری عثمانی، ادغام ها، و تاجران بیابانگرد فروشندگان بردۀ سیاه پوست، منتصری ها که از جنبش ترک های جوان پشتیبانی کرده بودند، یک گروه متحد از لیبیائی برای حمله به طرابلس را سازماندهی کرد [2]. هم زمان، آنکارا چندین گردهمآئی از مخالفان سوری از اوت 2011 در استانبول برگزار کرد. بطور مشخص، برادران مسلمان با مشارکت نمایندگان گروه های سیاسی مختلف و اقلیت ها شورای ملی سوریه را در ماه اکتبر تشکیل دادند.
ناتو از تهاجم به سوریه صرفنظر کرد
با توجه به دخالت ناتو در لیبی، آنکارا به شکل منطقی نتیجه گرفته بود که اتحادیۀ آتلانتیک به شکل مشابهی در سوریه نیز مداخله خواهد کرد. ولی، با وجود تلاش های متعدد و اردوی تبلیغات بین المللی پی گیر وادار کردن مردم به قیام عمومی و نسبت دادن جنایت علیه توده ها به رئیس جمهور بشار اسد که بتواند اعتماد جهانیان را جلب کند ناممکن بود. خاصه پکن و مسکو به دلیل تجربۀ تلخی که از لیبی بدست آورده بودند، سه بار در شورای امنیت در سازمان ملل متحد با قطعنامه ای که مدعی «حفاظت» از جان مردم سوریه در مقابل دولتشان شده بود مخالفت کردند (اکتبر 2011، فوریه و ژوئیه 2012).
در نتیجه واشنگتن و لندن این طرح را رها کردند، حتی اگر پاریس و آنکارا همچنان به آن باور داشتند و ادامه دادند [3]. هر دو دولت همکاری های نزدیکی را آغاز کردند، و از جمله طرح سوء قصد به جان وزیر امور خارجۀ سوریه ولید معلم و رئیس جمهور بشار اسد را طرح ریزی کردند.
سوء قصد در ریاض به شاهزاده بندر بن سلطان در پاسخ به قتل اعضای شورای امنیت سوریه که در ژوئیۀ 2012 به وقوع پیوست، موجب یتیم شدن جنبش جهاد طلبان بین المللی شد. گرچه شاهزاده با وجود جراحت هایش زنده ماند، ولی طی یکسال در بیمارستان بستری بود و پس از خروجش نیز هرگز در وضعیتی نبود که بتواند عهده دار نقشی باشد که تا پیش از این به عهده داشت. رجب طیب اردوخان فرصت را مغنم شمرد تا خود را جانشین او سازد، و با چنین نیتی بود که با یاسین القاضی بانکدار القاعده مناسبات شخصی بر قرار ساخت و او را مخفیانه بارها در آنکارا ملاقات کرد، و سپس نظارت بر چندین گروه جهاد طلب که برای نخستین بار توسط ایالات متحده، بریتانیائی ها و فرانسوی های سازماندهی شده بودند را به عهده گرفت.
در ژانویه 2013 با مداخله در مالی، بریتانیا از جهاد طلبان سوریه فاصله گرفت و منطقۀ عملیات نظامی را به ترکیه واگذار کرد، گرچه تعدادی از لژیونرهایش را در محل باقی گذاشت. کمی بعد، امیر قطر، شیخ احمد به فرمان واشنگتن مجبور به کناره گیری شد. واشنگتن ا زاو ناخرسند بود— در مورد افشای روسیه — راه ساده ای را برگزیده بود که علیه منافع اقتصادی ایالات متحده تمام می شد. حتی پیش از این که پسرش شیخ تمیم بن حمد آل ثانی جانشین او شود، عربستان سعودی تأمین مالی اساسی جنگ علیه سوریه را به عهده گرفته بود.
برای بهره مند شدن از این پشتیبانی و به همچنین بدست آوردن پشتیبانی اسرائیل، رجب طیب اردوخان به همه قول می داد که ایالات متحده وتوهای روس و چین را ندیده خواهد گرفت و ناتو را به سروقت دمشق خواهد فرستاد. اردوخان از هرج و مرج پیش آمده استفاده کرد و غارت اموال سوریه را سازماندهی کرد، ابتدا کارخانه های شهر حلب پایتخت اقتصادی سوریه را پیاده کرد و ابزارهای ماشینی را به سرقت برد. به همین گونه گنجینۀ باستانی را به سرقت برد و در آنتاکیه یک بازار بین المللی عتیقه جات راه اندازی کرد. اردوخان هنوز نمی دید که چه اتفاقی در پیرامون او در شرف تکوین است، به کمک ژنرال فرانسوی بنوآ پوگا Benoît Puga، فرمانده ستاد فرماندهی کاخ الیزه، عملیاتی زیر پرچم دروغین سازماندهی کرد تا اتحادیۀ آتلانتیک را به جنگ علیه سوریه تحریک کند : بمباران شیمیائی غوطه در دمشق در اوت 2013. ولی، لندن توطئه را فوراً تشخیص داد و از مداخله امتناع کرد .
ترکیه در عملیات پاکسازی قومی و تجزیۀ عراق و سوریه شرکت کرد که به نام کد « نقشۀ رایت » « plan Wright » شهرت یافت. حضور سرویس های مخفی ترکیه در گردهمآئی های تدارکاتی داعش در عمان توسط انتشار گزارشاتی به تصمیم حزب کارگران کردستان تأیید شده است. « نقشۀ رایت » ادامۀ همان « نقشۀ ژوپه » که ترکیه را با آن برای ورود به جنگ متقاعد کرده بود. سپس، رجب طیب اردوخان فرماندهی سازمان تروریستی را به عهده گرفت، با تضمین تدارکات نظامی و به همین گونه فروش نفتی که در تصاحب همین سازمانی تروریستی بود.
آنکارا با اضطراب گفتگوهای بین واشنگتن و تهران را نظاره می کرد و نگران از توافق صلحی که او را در کنار جاده رها می کرد. اردوخان از سوی ولادیمیر پوتین برای توافق روی طرح لوله های انتقال گاز ترکیش استریم فراخوانده شد که هدفش شکستن انحصار ایالات متحده و دور زدن تحریم های اروپا بود، و او نیز پذیرفت. و بعد شهامتش را دو دستی نگهداشت که آسیبی نبیند، و برای دیدار همکار ایرانی اش شیخ حسن روحانی به ایران سفر کرد. شیح روحانی نیز او را دلداری داد که نباید از توافقات و روند گفتگوها هراسی به خود راه دهد. ولی وقتی در 14 ژوئیه 2015 توافق به امضا رسید، روشن بود که هیچ جائی برای ترکیه در منطقه باقی نخواهد گذاشت.
بی آن که شگفت زده شود، رجب طیب اردوخان روز 24 ژوئیه از سوی رئیس جمهور ایالات متحده اوباما اخطار دریافت کرد که فوراً از لوله های انتقال گاز روسیه صرفنظر کند و به همین گونه نه تنها باید پشتیبانی هایش را از داعش متوقف سازد — که خود او فرماندهی اجرائی آن را پشت پردۀ خلیفه ابوبکر البغدادی به عهده داشت — بلکه باید علیه تیم گروه تروریستی وارد جنگ شود.
برای افزایش فشار، بارک اوباما در همآهنگی با بریتانیا تهدید کرد که در غیر این صورت ترکیه از ناتو اخراج خواهد شد، گر چه چنین وضعیتی در منشور ناتو پیشبینی نشده است.
پس از اظهار پوزش در دست پاچگی و پس از صدور اجازه برای ایالات متحده در استفاده از پایگاه های انجیرلیک علیه داعش، اردوخان با فرستادۀ ویژه برای اتحادیۀ ضد داعش، ژنرال جان آلن John Allen، که بخاطر موضع گیری منفی اش در رابطه با توافقات وین شهرت خاصی دارد تماس گرفت. دو مرد سیاسی در مورد تعبیر مطالب رئیس جمهور اوباما به نتیجه رسیدند و آن را به عنوان تشویقی در مبارزه علیه تروریسم تلقی کردند یعنی به شکلی که حزب کارگران کردستان در آن به ثبت می رسید. ژنرال آمریکائی با عبور از حدود اقتداراتی که به او واگذار شده بود، به بهانۀ حفاظت از پناهندگان سوری که گوئی در تهدید دولت سوریه به سر می برند، منطقۀ ممنوعۀ پروازی را به طول 90 کیلومتر در خاک سوریه در طول مرز ترکیه برقرار کرد، البته در واقع برای به کار بستن « نقشۀ ژوپه – رایت ». نخست وزیر ترکیه احمد داوود اوغلو از پشتیبانی ایالات متحده در مورد طرح شبکۀ هابر (تلویزیون ترکیه A Haber) پرده برداشت و بمباران علیه مواضع حزب کارگران کرد را اغاز کرد.
ژنرال جان آلن پیش از این دو بار موفق شده بود که جنگ علیه سوریه را به درازا بکشاند، در ژوئن 2012 در تبانی با ژنرال دیوید پترائوس David Petraeus و وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون به نیت تخریب توافقات ژنو بین واشنگتن و مسکو برای صلح در خاورمیانه. در این توافقات صلح در سوریه نیز پیشبینی شده بود، گرچه سوریه به این گردهمآئی دعوت نشده بود، ولی برای نئو محافظه کاران و شاهین های لیبرال قابل قبول نبود.
گروه سه نفرۀ کلینتون- آلن – پترائوس برای تدارک گردهمآئی « دوستان سوریه » و بی اعتبار سازی بیانیۀ ژنو روی رئیس جمهور جدید فرانسه فرانسوآ هولاند و وزیر امور خارجۀ جدید او لوران فبیوس حساب می کردند.
در بهبهۀ اردوی انتخابانی، رئیس جمهور اوباما نمی توانست همکارانش را مجازات کند، ولی از فردای انتخاب مجددش، دیوید پترائوس و جان آلن که در یک دام جنسی افتاده بودند را بازداشت کرد. هیلاری کلینتون چند هفته دوام آورد و ناگهان پس از یک «حادثه» از صحنه خارج گردید. سرانجام، تنها پترائوس محکوم شد در حالی که آلن را بی گناه اعلام کردند، باشد تا از این پس کلینتون — مثل ژوپه — خود را برای اردوی انتخاباتی ریاست جمهوری آماده نند.
گروه سه نفرۀ کلینتون- آلن – پترائوس برای دومین بار در دسامبر 2014 عملیات دیگری را سازماندهی کردند و این بار موفق شدند که گردهمآئی مسکو را تخریب کنند. با قول و قرار با برادران مسلمان برای به اجرا گذاشتن « نقشۀ ژوپه – رایت »اتحادیۀ ملی سوریه را متقاعد کردند که هر گونه گفتگو برای صلح را مردود اعلام کنند و نپذیرند. در این جا به شکل مختصر یادآوری کنیم که، این بخش از رویدادها نشان می دهد که هدف اتحادیۀ ملی سوریه تعویض رژیم در سوریه نبود، بلکه تنها می خواستند این کشور و دولت آن را تخریب کنند.
رئیس جمهور اوباما طی مسافرتش به آفریقا از وقایع مطلع شد و رسماً تعهدات ژنرال آلن را بی اعتبار اعلام کرد، و حق ترکیه برای مبارزه علیه حزب کارگران کردستان را به رسمیت شناخت، ولی به هر گونه عملیاتی علیه آن در خارج از ترکیه معترض شد. در نتیجه رئیس جمهور اردوخان گردهمآئی شورای آتلانتیک را تشکیل داد تا ورود خود را به اتحادیۀ ضد تروریست، به علاوه واکنش مضاعف ترکیه علیه داعش و حزب کارگران کردستان را اعلام کند. 29 ژوئیه، متفقین به سردی به او پاسخ دادند که در حرکتی که صورت داده از او پشتیبانی خواهند کرد، ولی حق بمباران حزب کارگران کردستان را در عراق و در سوریه برای ترکیه به رسمیت نمی شناسند، بجز در وضعیت تعقیب، یعنی اگر حزب کارگران کردستان از پایگاه های خارجی برای حمله یا عقب نشینی علیه ترکیه استفاده کند.
علاوه بر این، رئیس جمهور اوباما فرستادۀ ویژه اش برای سوریه دانیل روبینشتاین Daniel Rubinstein را بر کنار کرد و میکائل راتنی Michael Ratney را بجای او گمارد که در عین حال متخصص خاورمیانه و ارتباطات است. او بطریق اولی مأموریت دارد که حرکات ژنرال آلن را تحت نظر داشته باشد.
ترکیه وارد جنگ داخلی می شود
تا امروز، عملیات نظامی ترکیه علیه حزب کارگران کرد در عراق و در سوریه از دیدگاه حقوق بین الملل هیچ توجیه قانونی ندارد. هر دو دولت از حمله به سرزمین خود شکایت کرده اند. از دیدگاه ایالات متحده، حزب کارگران کرد و ارتش عرب سوریه — یعنی ارتش جمهوری — تنها نیروهای مؤثر در زمین علیه داعش را تشکیل می دهند. از سر گیری جنگ علیه اقلیت کرد گویای خواست حزب عدالت و توسعه برای ادامۀ « نقشۀ ژوپه – رایت» است، حتی پس از عقب نشینی جزئی قطر و انگلستان.
با این وجود، یک عنصر بنیادی عمیقاً داده ها را متحول ساخته است : اسرائیل و عربستان سعودی که تا کمی پیش ازاین هنوز از طرح ایجاد کردستان و سنی ستان در عراق و سوریه پشتیبانی می کردند، از این پس با چنین طرحی مخالف شده اند. تل آویو و ریاض از این پس می دانند که این دولت ها اگر روزی واقعاً به وجود بیایند تحت کنترل آنها نخواهند بود، بلکه تحت کنترل ترکیه قرار خواهند گرفت که بلند پروازی های امپراتوری اش را نیز برای تبدیل شدن به یک غول منطقه ای پنهان نمی کند.
در چرخشی که خاورمیانه مکان اسرار آمیز آن است، اسرائیل و عربستان سعودی با یکدیگر به توافق رسیده اند که با جنون رئیس جمهور اردوخان مقابله کنند و به شکل مخفیانه از حزب کارگران کرد پشتیبانی کنند، گر چه هویت این گروه با مارکسیسم گره خورده است. علاوه بر این اسرائیل به دشمنان سنتی ترکیه نزدیک شده است، یونان با آلکسی تسیپراس و قبرس با نیکوس آناستازیادیس.
که در این مورد به اشتباه قضاوت نکنیم، رجب طیب اردوخان جنگ داخلی را تنها برای نجات سیاست شخصی اش انتخاب کرده است. در پسا شکستش در انتخابات قانونگذاری و موفقیت در جلوگیری از ایجاد دولت جدید، بر آن است تا مردم ترکیه را به هراس بیاندازد به شکلی که یا حزب حرکت کلی (ملی گرا) را وادار سازد که از حزب عدالت و توسعه (اسلام گرا) برای تشکیل دولت ائتلافی پشتیبانی کند، یا انتخابات جدیدی را راه اندازی کند و در آن پیروزمندانه بیرون بیاید.
عملیات ضد تروریستی که می بایستی معمولاً علیه داعش و مردم کرد صورت بگیرد، به شکل انحصاری روی حزب کارگران کردستان و معادل سوری آن متمرکز شده است. بمباران هائی که ظاهرا علیه امارات اسلامی صورت می گیرد هیچ چیزی را از بین نمی برد و تخریب نمی کند. هم زمان اردوخان علیه رهبران کرد صلاح الدین دمیرتاش و فیگن یوکسکداگ پی گرد قضائی اعلام کرده است. دادگستری اولی را متهم کرده است که برای اعمال خشونت آمیز علیه غیر کردها فراخوان داده — موضوعی که احمقانه بنظر می رسد — و دومی نیز به پشتیبانی از کردهای سوریه، شبه نظامیان جمهوری عرب سوریه متهم شده، یعنی از دیدگاه قاضی نام برده ها تروریست هستند.
این جنگ داخلی مشابه جنگ داخلی سال های 90 نخواهد بود، بلکه خیلی گسترده تر و مرگبارتر خواهد بود. زیرا ترکیه هیچ متحدی در خارجی ندارد و علاوه بر این سیاست اسلامگرا در جامعۀ ترکیه شکاف ایجاد کرده است. در نتیجه از این پس مؤسسات ترکیه به پشتیبانی ناتو از یک سو و حزب کارگران کرد به پشتیبانی سوریه از سوی دیگر وجود نخواهد داشت، ولی بخشی از جامعۀ ترکیه وجود خواهد داشت : لائیک علیه اسلامگرایان، مدرن ها علیه سنت گرایان، علوی ها علیه سنی ها، کردها علیه ترک ها.
[1] عملیات علیه لیبی ابتدا «بامداد اودیسه» نام گذاری شده بود و ژنرال کارتر هیم Carter Ham به عنوان فرماندۀ ستاد فرماندهی ایالات متحده برای آفریقا فرماندهی این عملیات را به عهده داشت. با این وجود، علیه نقشی که در زمین برای سرنگونی جمهوری عرب لیبی به القاعده واگذار شده بود اعتراض کرد در حالی متفقین تنها مدعی حفاظت از شهروندان بودند. در نتیجه او از پست خود برکنار شد و نام عملیات نیز به «حفاظت مشترک» تغییر یافت.
[2] ساکنان بتغازی وقتی استقلال خود را به دست آوردند عملاً از حمله به طرابلس پرپیچی کردند. مصراته توسط مبارزان القاعده سازماندهی شد.
[3] برای دقت بیشتر یادآوری می کنم که پاریس در ماه مارس 2012 پس از سقوط امارات اسلامی در باب عمرو، از جنگ بیرون آمد و لژیونرهای فرانسوی را که در اسارت دولت سوریه بودند آزاد کرد.. ولی رئیس جمهور سرکوزی در ما همه نتوانست در انتخابات دوباره به ریاست جمهوری برسد و فرانسو هولاند در ماه ژوئیه دوباره جنگ را از سر گرفت.