امروز بحث و جدل دربارۀ بدهکاری های یونان به انواع و اقسام تهدیدها انجامیده است، ابتدا علیه دولت آلکسیس سیپراس Aléxis Tsipras و سپس علیه رأی دهندگان یونانی. تی یری میسان با امتناع از گشودن بحث روی وجهۀ شرم آور این بدهکاری، اردوی بین المللی علیه خروج یونان از منطقۀ یورو را مورد بررسی قرار می دهد. او طرح تاریخی اتحادیه و یورو را به شکلی که چرچیل و ترومن در سال 1946 مطرح کرده بودند یادآور می شود، تا نتیجه بگیرد که امروز یونان به دلیل محیط پیرامون ژئوپلیتیک بین المللی به دام افتاده است و نه به دلیل وضعیت اقتصادی اش.
همه پرسی در یونان موجب بحث و جدل شدیدی در اتحادیۀ اروپا شد که حاکی از ناآگاهی عمومی از قواعد بازی بود. مباحثه کنندگان با داد و فریاد می خواستند بدانند که آیا یونان مسئول قرض هایش هست یا نیست، ولی با هوشیاری تمام بحث را به شکلی پیش بردند که هرگز طلبکارها و بازپرداخت تدریجی را در مظان اتهام قرار ندهند. ولی چنین نگرشی به دلیل ناآگاهی از تاریخ یورو و انگیزۀ ایجاد آن بود.
یورو : طرح آنگلوساکسون در دوران جنگ سرد
از تاریخ توافق نامۀ رم (25 مارس 1957 فرانسه، آلمان غربی، ایتالیا، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ برای بازار مشترک اروپا) در شصت و چهار سال پیش مراتب اداری پی در پی در «طرح اروپا» مبالغ عظیم و بی حساب و کتابی برای تبلیغ در رسانه ها اختصاص دادند. هر روز سدها مقاله، برنامۀ پخش رادیوئی و تلویزیونی را بروکسل تأمین مالی می کرد تا نسخه ای دروغین از تاریخ تحویل ما بدهند و به ما تزریق کنند که «طرح اروپای» کنونی همان طرح اروپای دوران بین دو جنگ جهانی است.
با این وجود از این پس آرشیوها برای به شکل عمومی برای همه قابل دسترسی می باشد. آرشیو نشان می دهد که در سال 1946 ویلسون چرچیل و هاری ترومن تصمیم گرفتند اروپا را به دو بخش تقسیم کنند : یک بخش کشورهای وابسته و بخش دوم اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و وابستگانش. برای اطمینان خاطر از دولت ها و تضمین رعایت مرزحاکمیت ها که از حد و حدود خودشان فراتر نروند، برآن شدند تا با تحریف نظرات موجود در همان دوران سیاست هایشان را به پیش ببرند.
آنچه را که در آن دوران «طرح اروپائی» می نامیدند برای دفاع از به اصطلاح ارزش های مشترک نبود، بلکه برای ادغام بهره برداری مواد اولیه و صنایع دفاع فرانسه و آلمان بود به شکلی که وضعیت مطمئنی فراهم گردد تا هیچ یک از این کشورها نتواند علیه دیگری جنگ به پا کند (نظریۀ لوئی لوشور Louis Loucheur و کنت ریچارد دو کودنهوف کلرگی comte Richard de Coudenhove-Kalergi [1] ). موضوع این نبود که تفاوت عمیق ایدئولوژیک آنها را نفی کنند، بلکه می خواستند اطمینان حاصل کنند که از این پس این دو کشور علیه یکدیگر وارد جنگ نخواهند شد.
در نتیجه ام آی 6 و سازمان سیا مأموریت گرفتند تا در ماه مه 1948 نخستین «کنگرۀ اروپا» در لاهه را سازماندهی کنند. در این گردهمآئی 750 شخصیت (از جمله فرانسوآ میتران) از 16 کشور شرکت داشتند. بی هیچ کم و کاستی موضوع این بود که «طرح اروپای فدرال» (به قلم والتر هالشتاین Walter Hallstein رئیس آیندۀ هیئت اروپائی— برای صدر اعظم آدولف هیتلر — دموکرات مسیحی — یکی از پدرخواندگان اروپا) با اتکا به صرف و نحو کودنهوف کلارگی باززائی شود.
در مورد این گردهمآئی تاریخی چند اشتباه و سوء تعبیر باید تصحیح گردد.
1) در نخستین گام، جای آن دارد تا موضوع را در متن خاص آن مورد بررسی قرار دهیم. ایالات متحده و بریتانیا علیه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی جنگ سرد را آغاز کردند. شوروی با پشتیبانی از کمونیست های چکسولاواکی پاسخ گفت که به گفتۀ تاریخ نگاری شوروی طی «حمله به پراگ» «فوریۀ پیروزی» به آنها اجازه داد تا قدرت را به شکل قانونی به دست گیرند. در نتیجه واشنگتن و لندن در توافقنامۀ بروکسل ایجاد ناتو را مطرح کردند. تمام شرکت کنندگان در گردهمآئی اروپا طرفدار آنگلوساکسون ها و ضد شوروی بودند.
2) در گام دوم، وقتی ویلسون چرچیل بیانیه ا ش را خواند، اصطلاح «اروپائی» در بازی زبانی او ساکنان قارۀ اروپا بودند ( و نه انگلستان که از دیدگاه او اروپائی نبود) که جبهۀ ضد کمونیست را انتخاب کرده بودند. در آن دوران از دیدگاه چرچیل انگلستان نمی بایستی به اتحادیۀ اروپا بپیوندد، ولی تنها می بایستی بر آن نظارت کند.
3) در گام سوم، دو تمایل در بطن این گردهمآئی بروز کرد : «اتحادیه گرایان» که تنها خواهان به اشتراک گذاشتن امکانات برای مقابله با گسترش کمونیسم بودند، و «فدرالیست ها» که می خواستند طرح نازی دولت فدرال را تحت اقتدار دولتی غیر انتخابی را به اجرا گذارند.
گردهمآئی تمام مواردی که تا کنون به اجرا گذاشته شده را مشخص کرده بود، مانند سازمان زغال سنگ و فولاد اروپا، اتحادیۀ اقتصادی اروپا، اتحادیۀ اروپا.
گردهمآئی اصل واحد مشترک پول را به تصویب رساند. ولی ام آی 6 و سازمان سیا از پیش اتحادیۀ همکاری های مستقل اروپا را بنیانگذاری کرده بودند [2]
— که بعداً به اتحادیۀ همکاری های اقتصادی اروپا تبدیل شد — هدفش پس از تشکل مؤسسات، ایجاد واحد پول اروپائی بود(European Currency Unit – ECU) و یک واحد پول مشترک (یورو) بود، و این ساخت و ساز به شکلی باید صورت می گرفت که کشورهائی که به اتحادیه می پیوستند نتوانند از آن خارج شوند [3].
این طرح را فراسوآ میتران در سال 1992 به اجرا گذاشت. از دیدگاه تاریخی و شرکت فرانسوآ میتران در گردهمآئی لاهه در سال 1948، امروز خیلی پوچ بنظر می رسد که بخواهیم هدف دیگری برای یورو قائل شویم و بگوئیم که هدف دیگری در کار بوده. به همین علت، از دیدگاه منطقی، توافقات کنونی خروج از یورو را مد نظر ندارد، که اگر یونان بخواهد می تواند ابتدا از اروپا و سپس از یورو خارج شود.
سیر تحولی «طرح اروپا» در نظام ایالات متحده
اتحادیۀ اروپا شاهد دو تحول اساسی بود :
1) در پایان سال های 60 انگلستان از شرکت در جنگ ویتنام امتناع کرد و نیروهایش را از خلیج فارس و آسیا بیرون کشید. بریتانیائی ها دیگر خودشان را به عنوان پنجاه و یکمین ایالت ایالات متحده نمی دانستند و سرانجام تصمیم گرفتند به اتحادیه بپیوندند (1973).
2) در فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، ایالات متحده تنها ارباب بازی باقی ماند، انگلستان نقش مددکار را به عهده گرفت و دولت های دیگر نیز فرمانبرداری کردند. در نتیجه اتحادیه هیچگاه برای گسترش به سوی شرق آمادگی پیدا نکرد و آزاد نشد، ولی تنها به تأیید واشنگتن و اعلام آن توسط وزیر امور خارجه جیمز بکر James Baker. به همین گونه اتحادیه استراتژی نظامی ایالات متحده را تصویب کرد [4] که الگوی اقتصادی و اجتماعی آن نابرابری بسیار پر رنگی را نشان می دهد.
همه پرسی در یونان خط فاصلی را بین نخبگان اروپائی که زندگی برای آنها بیش از پیش مطلوب و آسوده بنظر می رسد و بی هیچ قید و شرطی از «طرح اروپا» پشتیبانی می کنند ، و از سوی دیگر طبقۀ کارگر که در این نظام از پا افتاده، پدیده ای که پیش از این بروز کرد، ولی تنها در سطح ملی، طی تصویب توافقنامۀ مستریشت Maastricht توسط دانمارک و فرانسه در سال 1992.
ابتدا، رهبران اروپائی اعتبار دموکراتیک همه پرسی را زیر علامت سؤال بردند. دبیر اول شورای اروپا، توربیان یاگلان Thorbjørn Jagland (فردی که از هیئت داوران نوبل بخاطر بزهکاری اخراج شده بود [5]) اعلام کرد :
1) که طول مدت اردوی همه پرسی خیلی کوتاه بوده (10 روز بجای 14 روز)
2) نمی توانسته از سوی نهادهای بین المللی مورد نظارت قرار گیرد (که سازماندهی آن خیلی کند است).
3) و به این علت که موضوع به شکل روشن و قابل فهم مطرح نشده (در حالی که پیشنهاد اتحادیه که در روزنامۀ رسمی منتشر شده خیلی کوتاه و ساده تر از توافقنامه های اروپائی است که در همه پرسی مطرح شده).
با این وجود، پس از این که شورای دولت یونان قانونی بودن این همه پرسی را تأیید کرد، بحث و جدل اوج گرفت.
نشریات حاکم اعلام کردند که با رأی «نه» اقتصاد یونان در ورطۀ ناشناخته ای فرو خواهد رفت.
ولی تنها به این علت که کشوری به منطقۀ اروپا تعلق دارد تضمینی برای توفیق اقتصادی اش وجود ندارد. اگر به فهرست صندوق بین المللی پول مراجعه کنیم بر اساس برابری قدرت خرید، تنها یک دولت عضو اتحادیۀ اروپا بین 10 کشور اول جهان دیده می شود : بهشت مالیاتی لوکزامبورگ. فرانسه در بیست و پنجمین رتبه بین 193 کشور واقع شده است.
رشد اتحادیۀ اروپا 1،2% در سال 2014 بوده، یعنی میزانی که آن را در رتبۀ سد و هفتاد و سومین رتبه در جهان نشان می دهد، یعنی یکی از بدترین نتایج در سطح جهانی (حد میانۀ جهانی 2،2 % است).
باید نتیجه بگیریم که به صرف عضویت در اتحادیۀ اروپا و به کار بستن یورو تضمینی برای توفیق اقتصادی نیست. ولی اگر نخبگان اروپا از این «طرح» پشتیبانی می کنند، علتش این است که در این رویکرد منافعی دارند. در واقع، با ایجاد بازار مشترک و سپس واحد پول مشترک، طرفداران اتحادیه گرا اختلال ایجاد کردند. از این پس، تفاوت ها بین دولت های عضو نیست، بلکه بین طبقات اجتماعی است که از سطح اروپائی پیکرۀ یگانه ای را تشکیل داده اند. به همین علت ثروتمندترین ها از اتحادیه دفاع می کنند، در حالی که فقیرترین ها از بازگشت دولت های عضو.
سرگرادانی در مورد مفهوم اتحادیه و یورو
به دلیل فرهنگ واژگان رسمی، سال هاست که از بحث های سردرگم می گذرد : به این معنا که اروپائی ها حامل فرهنگ اروپائی نیستند بلکه تنها اعضای اتحادیه اروپائی هستند. از دوران جنگ سرد، دائماً تکرار می کردند که روس ها اروپائی نیستند، و از این پس در مورد یونان نیز می گویند که با خروج از اتحادیه، فرهنگ اروپائی را ترک خواهد کرد. یعنی یونان، کشوری که گهوارۀ فرهنگ اروپائی بوده با ترک اتحادیه دیگر اروپائی نخواهد بود.
در نتیجه «سگ ها گربه نمی زایند» (ضرب المثل فرانسوی برای آن که بگوئیم وارث عیب و ایرادهای والدین خودمان هستیم). اتحادیۀ اروپا توسط آنگلوساکسون ها و با همکاری نازی های قدیمی علیه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به وجود آمد. این اتحادیه امروز از دولت اوکرائین به انضمام نازی های عضو آن حمایت می کند، و علیه روسیه اعلام جنگ اقتصادی کرده و آن را « مجازات» نامیده است.
همان گونه که از نامش پیداست، اتحادیه برای متحد ساختن قارۀ اروپا به وجود نیامده بلکه با کنار گذاشتن روسیه برای منقسم کردن آن می کوشدو این موضوع را شارل دوگل افشا کرده بود و از اروپای «برست تا ولاویووستوک» دفاع می کرد.
اتحادیه گرایان اطمینان می دهند که «طرح اروپا» صلح را از 65 سال پیش تا کنون تضمین کرده است. ولی آیا از تعلق یا وابستگی اتحادیه به ایالات متحده حرف زده اند ؟ در واقع، همین تعلق و وابستگی است که صلح بین دولت های غرب اروپا را تضمین کرده گرچه رقابت آنها در خارج از منطقۀ ناتو حفظ شده است. به عنوان مثال، آیا باید یادآوری کنیم که اعضای اتحادیۀ اروپا از جبهه های مختلفی در یوگوسلاوی سابق پشتیبانی کردند، پیش از آن که پشت سر ناتو متحد شوند ؟ و آیا باید نتیجه بگیریم که اگر اعضای اتحادیه دوباره به دولت های حاکم خود بازگردند، ضرورتاً علیه یکدیگر جنگ به پا خواهند کرد ؟
حال اگر به موضوع یونان بازگردیم، کارشناسان به شکل گسترده نشان داده اند که قرض یونان به مشکلات حل نشدۀ ملی از پایان دوران امپراتوری عثمانی و به همین اندازه به کلاهبرداری بانک های بزرگ خصوصی و نقش برخی از رهبران سیاسی مرتبط می باشد. علاوه بر این، این قرض پرداخت نشدنی هیج تفاوتی با قرض های دولت های توسعه یافته ندارد که آنها نیز قادر به باز پرداخت نیستند [6]. به هر صورت، آتن می تواند به راحتی از عهده برآید و بخش مشکوک قرض هایش را نپردازد [7]، و اتحادیه را ترک کند و با روسیه متحد شود که همکار تاریخی و فرهنگی خلی جدی تر از دیوان سالاران بروکسل برای یونان بوده است. خواست مسکو و پکن برای سرمایه گذاری در یونان از جمله اسراری است که همه به آن آگاهی دارند. با این وجود وضعیت یونان کمی پیچیده است زیرا عضو ناتو بوده و این اتحادیه در سال 1967 برای جلوگیری از نزدیک شدن یونان به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی کودتا به راه انداخت [8].
[1] « Histoire secrète de l’Union européenne », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 28 juin 2004.
[2] La section française prend le nom de Ligue européenne de coopération économique (LECE). Elle est présidée par Edmond Giscard d’Estaing, père du futur président de la République et créateur de l’ECU.
[3] MI6: Inside the Covert World of Her Majesty’s Secret Intelligence Service, Stephen Dorril, The Free Press, 2000.
[4] « Stratégie européenne de sécurité », Réseau Voltaire, 12 décembre 2003.
[5] « Thorbjørn Jagland destitué de ses fonctions de président du Nobel de la Paix », Réseau Voltaire, 5 mars 2015.
[6] « Selon la BRI, la dette des États développés est insolvable », Réseau Voltaire, 13 avril 2010.
[7] Cf. la théorie économique d’Alexander Sack.
[8] « La guerre secrète en Grèce », par Daniele Ganser ; « Grèce, le facteur Otan », par Manlio Dinucci, Traduction Marie-Ange Patrizio, Il Manifesto (Italie), Réseau Voltaire, 24 août 2013 et 7 avril 2015.