رئیس جمهوری: سپاسگزارم، متشکرم (کف زدن حضار.) بسیار ممنونم. خواهش می کنم بنشینید. میل دارم
سخنانم را با تشکر از هیلاری کلینتون آغاز کنم که در شش ماهۀ اخیر به اندازه ای سفر کرده که در حال رسیدن به یک حد بی سابقه – یک میلیون مایل پرواز مکرر- است (خنده.) من به طور روزانه به هیلاری متکی هستم و به اعتقاد من او به عنوان یکی از بهترین وزیران امور خارجه در تاریخ کشور ما شناخته خواهد شد.
وزارت امور خارجه برای رقم زدن به فصل تازه ای از دیپلماسی آمریکا مکان مناسبی است. برای مدت شش ماه ما وقوع یک تغییر خارق العاده را در خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد بوده ایم. مکان به مکان، شهر به شهر، کشور به کشور مردم برای مطالبۀ حقوق بنیادین انسانی خود به پا خاسته اند. دو رهبر کناره گیری کرده اند. بسیاری دیگر نیز ممکن است همان راه را در پیش گیرند. و هرچند که این کشورها ممکن است تا کرانه های ما فاصلۀ بسیار زیادی داشته باشند، ما می دانیم که آیندۀ ما از طریق نیروهای اقتصاد، سیاست و امنیت، از نظر تاریخی و از نظر دینی به این منطقه گره خورده است.
امروز من میل دارم دربارۀ تغییر – نیروهایی که آن را به پیش می رانند و این که ما چگونه می توانیم به آن پاسخ دهیم تا موجب پیشبرد ارزشهای ما شود و امنیت ما را تقویت کند، سخن بگویم.
اکنون، ما تا به حال برای تغییر سیاست خارجی خودمان در پی دهه ای که با دو جنگ پرهزینه تعریف می شود، کارهای زیادی انجام داده ایم. ما پس از سالها جنگ در عراق صدهزار از نیروهای آمریکایی را خارج کرده و به مأموریت رزمی خود در آن کشور پایان داده ایم. در افغانستان ما تعرض طالبان را درهم شکسته ایم و دراین ماه ژوئیه بازگرداندن سربازان خود را به میهن آغاز خواهیم کرد و به انتقال مسؤلیت تحت هدایت افغان ها ادامه خواهیم داد. و بعد از سالها جنگ بر ضد القاعده و وابستگان آن، ما با کشتن اسامه بن لادن رهبر گروه، ضربۀ عظیمی به آن وارد ساخته ایم.
بن لادن را نمی توان یک شهید خواند. او یک کشتارگر جمعی بود که با اصرار در این که مسلمانان باید علیه غرب اسلحه بردارند و اعمال خشونت با مردان و زنان و کودکان تنها راه تغییر است، پیام نفرت ارائه می کرد. او دموکراسی و حقوق فردی را برای مسلمانان به سود افراط گرایی خشونت آمیز طرد می کرد و دستور کار او بر هرچه که می توانست ویران کند نه هرچه که می توانست بسازد، متمرکز بود.
بن لادن و طرز نگرش جنایتکارانۀ او پیروانی را به خود جلب کرد. اما حتی پیش از مرگ او، القاعده در حال باختن نبرد برای نشان دادن خود بود، زیرا اکثریت کوبندۀ مردم دیدند که کشتار بی گناهان پاسخ فریادهای آنان برای یک زندگی بهتر نیست. هنگامی که ما اسامه بن لادن را یافتیم، دستور کار القاعده در چشم اکثریت عظیم ساکنان منطقه به عنوان یک بن بست ظاهر شده بود و مردم خاورمیانه و شمال افریقا آیندۀ شان را در دستهای خود گرفته بودند.
این داستان حکومت بر سرنوشت خویش شش ماه پیش از تونس آغاز شد. در هفدهم دسامبر، یک فروشندۀ دوره گرد تونسی به نام محمد بو عزیزی هنگامی که یک افسر پلیس چرخ او را مصادره کرد، خود را نابود شده دید. این یک امر بی سابقه نیست. این همان نوع از تحقیری است که هر روز در بسیاری از نقاط جهان که دولتها با ستمگری قساوت آمیز شهروندانشان را از منزلت انسانی محروم می سازند به وقوع می پیونند. تنها این بار چیز متفاوتی روی داد. پس از این که مقامات محلی از شنیدن شکایات او سرباز زدند، این مرد جوان که هیچگاه به طور خاصی در زمینۀ سیاست فعال نبود، به مقر ایالتی حکومت رفت و با ریختن بنزین بر روی خویش، خود را آتش زد.
در مسیر تاریخ زمانهایی فرا می رسند که حرکات شهروندان عادی به جنبشی برای تغییر دامن می زند، زیرا آنها از آرزو برای آزادی که طی سالها در حال تکوین و شکل گرفتن بوده است صحبت می کنند. شما در آمریکا به آن میهن پرستانی بیندیشید که در بوستون از پرداخت مالیات به پادشاه سرپیچیدند، یا متانت روزا پارک را به یاد آورید که شجاعانه بر روی صندلی خود نشست. پس در تونس بود که عمل نومیدانۀ فروشنده از سرخوردگی ای که به وسیلۀ تمامی کشور احساس می شد مایه گرفت. صدها، سپس هزاران فرد معترض به خیابانها آمدند. و روزی پس از روز دیگر و هفته ای پس از هفتۀ دیگر در برابر باتوم و گاه نیز در برابر گلوله، حاضر نشدند به خانه های خود بازگردند، تا دیکتاتوری که بیش از بیست سال بر کشور حکومت رانده بود سرانجام قدرت را رها کرد.
داستان این انقلاب و انقلاب های دیگری که در پی آن روی داد نمی بایست مایۀ شگفتی شده باشد. کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا استقلال خود را مدتها پیش به دست آوردند، اما در بسیاری از نقاط مردم به استقلال نرسیدند. در بسیاری از کشورها قدرت در دست افراد معدودی متمرکز بوده است. در بسیاری از کشورها شهروندی مانند ان فروشندۀ جوان جایی نداشت که به آن روی آورد؛ دستگاه قضایی درستکاری نبود که درد دل او گوش کند، هیچ رسانۀ مستقلی صدای او را بازتاب نمی داد؛ هیچ حزب صاحب اعتباری نظرات او را نمایندگی نمی کرد؛ هیچ انتخابات آزاد و عادلانه ای برگزار نمی شد تا او بتواند رهبر خود را انتخاب کند.
و این فقدان تسلط بر سرنوشت خویش- فرصتی که شما از زندگی خود آن چیزی را که دوست دارید بسازید - در مورد اقتصاد منطقه نیز صادق بوده است. بلی، بعضی کشورها از موهبت ثروت نفت و گاز برخوردارند که در اینجا و آنجا رفاهی پدید آورده است. اما در یک اقتصاد جهانی متکی بر دانش و متکی بر نوآوری، هیچ راهبردی نمی تواند تنها بر آنچه که از زیر زمین بیرون می آید استوار باشد. همچنین وقتی که شما برای به راه انداختن یک کسب و کار باید رشوه بپردازید، مردم نمی توانند به توان بالقوۀ خود تحقق بخشند.
در برابر این چالش ها، بسیاری از رهبران منطقه کوشیدند تا شکایات مردم خود را به سوی دیگری منحرف سازند. نیم قرن پس از پایان یافتن استعمار، غرب به عنوان سرچشمۀ همۀ مصائب مورد سرزنش قرار گرفت. خصومت در قبال اسرائیل به صورت تنها مفر پذیرفتنی برای بیان سیاسی در آمد. اختلاف قبیله ای، قومی و مذهبی به عنوان دست آویزی برای باقی ماندن در قدرت یا گرفتن قدرت از دست کسی دیگر مورد بهره برداری قرار گرفت.
اما رویدادهای شش ماه گذشته نشان داد که راهبردهای سرکوب و راهبردهای ایجاد انحراف دیگر کارساز نخواهند بود. تلویزیون های ماهواره ای و اینترنت دریچه ای به سوی یک دنیای وسیع تر، دنیای پیشرفت های حیرت انگیز در نقاطی مانند هند، اندونزی، و برزیل می گشایند. تلفن های همراه و شبکه های اجتماعی، به گونه ای که پیش از این هرگز سابقه نداشته است به جوانان امکان می دهند تا با هم در ارتباط قرار گیرند و خود را سازمان دهند. پس نسل جدیدی ظهور کرده است. و صداهای آنها به ما می گوید که تغییر را نمی توان انکار کرد.
در قاهره، ما صدای مادر جوانی را شنیدیم که می گفت: "مثل این می ماند که من عاقبت می توانم هوای تازه استشناق کنم."
در صنعا، ما صدای دانشجویانی را شنیدیم که شعار می دادند: "شب باید به سرآید."
در بنغازی، ما صدای مهندسی را شنیدیم که می گفت: "واژه های ما اکنون آزاد هستند. این احساسی است که نمی توان تشریح کرد."
در دمشق، ما صدای مرد جوانی را شنیدیم که می گفت: "پس از نخستین فغان، نخستین فریاد، شما احساس عزت می کنید."
این فریادها برای درخواست منزلت انسانی در سراسر منطقه به گوش می رسد. و مردم منطقه از طریق گرایش معنوی به عدم خشونت، به دستاورد بیشتری برای ایجاد تغییر در طی شش ماه نایل آمده اند تا آنچه تروریست ها در طی دهه ها به دست آورده اند.
البته تغییر در چنین مقیاسی به آسانی به دست نمی آید. در روزگار و دوران ما – زمان پوشش خبری 24 ساعته، و ارتباط مداوم – مردم انتظار دارند که تغییر در منطقه طی چند هفته صورت پذیرد. اما سال ها طول خواهد کشید تا این رویداد به پایان خود برسد. در طی این مسیر، روزهای خوب و بدی وجود خواهند داشت. در برخی مکان ها، تغییر سریع خواهد بود؛ در جاهای دیگر، این کار به تدریج صورت خواهد گرفت. و همان گونه که دیده ایم، در برخی موارد درخواست برای تغییر ممکن است به رقابت شدید برای کسب قدرت بیانجامد.
پرسشی که پیش رو داریم این است که نقش آمریکا هم زمان با انجام این رخدادها چیست. برای دهه ها، ایالات متحده به دنبال منافع مهم خود در منطقه بوده است: مبارزه با تروریسم و متوقف ساختن گسترش سلاح های هسته ای؛ ایمن ساختن جریان آزاد تجارت، و محافظت از امنیت منطقه؛ دفاع از امنیت اسرائیل و پیگیری صلح اعراب و اسرائیل.
ما به انجام این امور ادامه خواهیم داد، با این اعتقاد راسخ که منافع آمریکا در تضاد با امیدهای مردم نخواهد بود؛ بلکه برای آنها ضروری است. ما بر این باوریم که هیچ طرفی از مسابقه هسته ای در منطقه ، و یا از حملات وحشیانه القاعده سود نخواهد برد. ما بر این باوریم که مردم در هر جا در می یابند که اقتصادشان به دلیل کاهش منابع انرژی فلج شده است. همانگونه که ما در جنگ خلیج عمل کردیم، تجاوز به مرزها را تحمل نخواهیم کرد، و به تعهدات خود در برابر دوستان و شرکایمان پایبند خواهیم بود.
با وجود این، باید تصدیق کنیم که راهبردی که تنها بر پایه تعقیب این منافع باشد، شکم گرسنه ای را سیر نخواهد کرد و یا به کسی این اجازه را نخواهد داد تا افکار خود را بیان کند. علاوه بر این، عدم توانایی در بیان خواسته های بزرگتر مردم عادی تنها به تشدید سوء ظنی منجر خواهد شد که بر اساس آن ایالات متحده برای به دست آوردن منافع خود به هر قیمت خواهد کوشید. با در نظر داشته این نکته که این عدم اعتماد امری دو طرفه است –چنانکه آمریکایی ها گریبان گیر گروگان گیری، سخنان خشونت آمیز، و حملات تروریستی که به کشته شدن هزاران نفر از شهروندان ما انجامیده است بوده اند– شکست در ایجاد تغییر در رویکردمان شکاف میان ایالات متحده و جوامع اسلامی را عمیق تر خواهد ساخت.
و به این دلیل است که دوسال پیش در قاهره، من شروع به گسترش تعامل خود بر پایه منافع و احترام متقابل کردم. من در آن زمان معتقد بودم، و هم اکنون نیز معتقدم که ما سهمی نه تنها در ایجاد ثبات در منطقه، بلکه در حق افراد برای تعیین سرنوشت خود داریم. وضعیت کنونی پایدار نیست. جوامعی که از طریق ترس و سرکوب حفظ شده اند ممکن است تصویری از ثبات را برای مدتی تداعی کنند، اما آنها بر پایه خطوطی بنیان گذارده شده اند که سرانجام به از هم گسیختگی منجر خواهد شد.
بنا بر این، فرصتی تاریخی در پیش روی ما است. ما فرصت را داریم تا نشان دهیم که آمریکا برای منزلت دستفروش تونسی بیشتر از قدرت بلا منازع دیکتاتور ارزش قائل است. نباید هیچ تردیدی در این مورد که ایالات متحده آمریکا از تغییری استقبال می کند که حق تعیین سرنوشت و داشتن فرصت را ارتقاء می بخشد. آری، این وعده با شکست هایی نیز همراه خواهد بود. اما پس از پذیرش جهان به شکل کنونی آن در منطقه طی دهه ها، اکنون فرصت آن را داریم تا به دنبال جهان در شکلی که باید، باشیم.
البته، باید با حس فروتنی این کار را انجام دهیم. این آمریکا نیست که مردم تونس و قاهره را به خیابان ها آورد – این خود مردم بودند که این جنبش ها را آغاز کردند، و خود آنها هستند که نهایتاً باید نتایج مورد نظر را مشخص سازند. همه کشورها از شکل خاص دموکراسی ما پیروی نخواهند کرد، و زمان هایی پیش خواهد آمد که منافع کوتاه مدت ما به طور کامل با دیدگاه بلند مدت ما در منطقه همسو نخواهد بود. اما ما می توانیم اصول بنیادین خودمان را بیان کنیم و این کار را خواهیم کرد، اصولی که راهنمای واکنش ما به رویدادهای شش ماه گذشته بوده است:
ایالات متحده مخالف استفاده از خشونت و سرکوب مردم منطقه است. (کف زدن حضار)
ایالات متحده از مجموعه حقوق جهانی حمایت می کند. و این حقوق شامل آزادی بیان؛ آزادی گردهمایی مسالمت آمیز؛ آزادی مذهب؛ برابری مرد و زن بر اساس قانون؛ و حق انتخاب رهبران خود است– خواه شما در بغداد زندگی کنید یا در دمشق؛ صنعا و یا در تهران.
و سرانجام این که ما از اصلاحات سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه و شمال آفریقا که می تواند به برآورده ساختن خواست های مردم عادی در سراسر منطقه بیانجامد حمایت می کنیم.
حمایت ما از این اصول به عنوان منافع دست دوم تلقی نمی گردد – امروز می خواهم این موضوع را روشن سازم که این امر در صدر الویتهای ما قرار دارد و باید با استفاده از همه ابزار دیپلماتیک، اقتصادی و راهبردی که در اختیار داریم اجرا شود.
اجازه دهید روشن بیان کنم. نخست، ترویج دموکراسی در منطقه و حمایت از گذار بسوی دموکراسی یک سیاست ایالات متحده خواهد بود.
این تلاش در مصر و تونس آغاز گشت، جایی که منافع به سزایی در میان است – چرا که تونس در این موج دموکراتیک پیشگام بود، و مصر هم شریک دراز مدت ما و بزرگترین کشور در جهان عرب به شمار می رود. هر دو کشور می توانند نمونه بارزی از انتخابات آزاد و عادلانه باشند؛ جامعه مدنی پویا، با نهادهای پاسخگو و دموکراتیک؛ و رهبری مسئولیت پذیر منطقه ای. اما حمایت ما باید به کشورهایی که این تغییرات در آنها صورت نگرفته است نیز امتداد یابد.
متأسفانه، در کشورهای بسیاری به درخواست ها برای تغییر با خشونت پاسخ داده شده است. بدترین مثال لیبی است، جاییکه معمر قذافی یک جنگ داخلی را علیه مردم خود اعلام کرده است و وعده داده است که به شکار مخالفان خواهد رفت. همانطور که گفتم، ایالات متحده برای مداخله در این کشور به ائتلاف بین المللی پیوست، ما نمی توانیم از تک تک بی عدالتی هایی که به دست یک رژیم علیه شهروندان خود صورت می گیرند، جلوگیری کنیم. ما از تجربه خود در عراق آموختیم که تلاش برای سرنگونی یک رژیم با اعمال زور، کار دشواری است و به قیمت بالایی تمام می شود، هرچند که این کار با حسن نیت انجام گیرد.
ولی در لیبی، ما چشم اندازی از یک قتل عام قریب الوقوع پیش رو داشتیم، و اختیار آن را داشتیم که دست به اقدام زنیم، و درخواست مردم لیبی برای کمک به گوش ما رسید. اگر ما همراه با متحدانمان در ناتو و شرکای گروه ائتلاف در منطقه دست به اقدام نمی زدیم، هزاران نفر کشته می شدند. عدم واکنش پیام خیلی صریحی را ارسال می کرد: شما می توانید با کشتن هر چند نفر که لازم است، قدرت را حفظ کنید. اکنون زمان علیه قذافی است. کنترل کشور از دست او خارج شده است. گروه های مخالف، شورای انتقال موقت مشروعی را سازمان داده اند. و وقتی قذافی به طور اجتناب ناپذیری کشور را ترک کند و یا مجبور به کناره گیری از قدرت شود، ده ها سال سرکوب به پایان خواهد رسید و فرآیند گذار به سوی دموکراسی برای لیبی آغاز خواهد شد.
درحالیکه لیبی در مقیاس عظیمی با خشونت مواجه است، تنها مکانی نیست که در آن رهبران برای حفظ قدرت به خشونت رو آورده اند. به تازگی، رژیم سوریه مسیر کشت و کشتار و بازداشت های گروهی شهروندان خود را بر گزیده است. ایالات متحده این اقدامات را محکوم ساخته و با همکاری با جامعۀ بین المللی تحریم های بیشتری را علیه رژیم سوریه اعمال می کنیم- ازجمله تحریم هایی که دیروز علیه پرزیدنت اسد و اطرافیان وی اعلام شدند.
مردم سوریه شجاعت خود را با درخواست گذار به سوی دموکراسی نشان داده اند. پرزیدنت اسد اکنون گزینشی پیش رو دارد: او می تواند رهبری این گذار را به عهده بگیرد، و یا می تواند از مسیر آن خارج شود. دولت سوریه باید شلیک به سوی تظاهرکنندگان را متوقف کند و به آنها اجازه دهد که بطور مسالمت آمیز اعتراض کنند. دولت سوریه باید زندانیان سیاسی را آزاد کند و دست از بازداشت های ناعادلانه بردارد. دولت سوریه باید به ناظران حقوق بشر اجازه دهد تا از شهرهایی مانند درعا بازدید؛ وگفتگوهای جدی را برای پیشبرد انتقال دموکراسی آغاز کند. درغیر اینصورت، پرزیدنت اسد و رژیم او کماکان از درون به چالش کشیده خواهند شد و از بیرون در انزوا قرار خواهند گرفت.
سوریه تاکنون راهی را که ایران، متحد آن، برگزیده دنبال کرده است و از تهران برای روش های سرکوب گرانه کمک گرفته است. و این مسئله دورویی دولت ایران را نشان می دهد؛ دولتی که از حقوق تظاهرکنندگان در خارج دفاع، ولی مردم خود را سرکوب می کند. بیاد داشته باشیم که نخستین تظاهرات مسالمت آمیز در منطقه در خیابان های تهران صورت گرفت، جاییکه دولت وحشیانه با مردان و زنان برخورد کرد و مردم بیگناه را به زندان انداخت. انعکاس شعارهای آنها از روی پشت بام ها هنوز در گوش ما پیچیده است. تصویر زن جوانی که در خیابان جان باخت هنوز در ذهن ما زنده است. و ما همچنان بر شایستگی مردم ایران برای برخورداری از حقوق جهانی شان، و دولتی که خواسته های آنها را خاموش نکند، اصرار می ورزیم.
حال، مخالفت ما با عدم بردباری و اقدامات خشونت آمیز ایران، و همچنین برنامۀ هسته ای نامشروع این کشور و حمایت آن از ترور به خوبی شناخته شده است. ولی برای موثق بودن آمریکا باید اذعان داشت که برخی اوقات دوستان ما در منطقه همه به درخواست های مردم برای تغییر متداوم واکنشی نشان نداده اند- تغییراتی سازگار با اصولی که من امروز به آنها اشاره کردم. این امر در یمن واقعیت دارد. پرزیدنت صالح باید به تعهدات خود عمل کند و قدرت را انتقال دهد. و این امر امروز در بحرین نیز صحت دارد.
بحرین یک شریک دیرین است و ما به حفظ امنیت آن متعهد هستیم. ما می دانیم که ایران سعی داشته از ناآرامی ها در این کشور سوء استفاده کند. و تصدیق می کنیم که دولت بحرین منافع برحقی در حاکمیت قانون دارد. بااینحال، ما هم بطور عمومی و هم خصوصی بر این امر پافشاری کرده ایم که بازداشت های گروهی و اعمال خشونت با حقوق جهانی شهروندان بحرین در تناقض است، و چنین اقداماتی باعث از بین رفتن درخواست ها برای اصلاحات نخواهند شد. تنها راه پیش رو گفتگو بین دولت و گروه های مخالف است؛ و اگر تعدادی از معترضین مسالمت آمیز در زندان حبس باشند، شما نمی توانید یک گفتگوی واقعی داشته باشید. (کف زدن حضار) دولت باید شرایط لازم را برای انجام این گفتگوها فراهم کند و گروه های مخالف باید در ایجاد آینده ای عادلانه برای تمام مردم بحرین مشارکت کنند.
براستی، یکی از درس های کلی که می توان از این دوران آموخت این است که اختلاف های فرقه ای نباید منجر به منازعه شوند. ما در عراق شاهد نویدی برای یک دموکراسی چندقومی و چند فرقه ای هستیم. مردم عراق مخاطره خشونت های سیاسی را به نفع یک فرآیند دموکراتیک رد کرده اند، و این در حالی است که مسئولیت تضمین امنیت کشورشان را کاملاً بر عهده گرفته اند. البته، مانند هر دموکراسی نوپایی، آنها با موانعی روبرو خواهند شد. ولی در صورتیکه عراق به پیشرفت مسالمت آمیز خود ادامه دهد، به ایفای نقشی کلیدی در منطقه خواهد پرداخت. و چنانکه آنها این نقش را ایفا می کنند، ما با افتخار به عنوان یک شریک استوار در کنار آنها خواهیم ایستاد.
بنابراین در ماه های آینده، آمریکا باید از تمام نفوذ خود برای ترغیب اصلاحات در منطقه استفاده کند. در حالیکه تصدیق می کنیم هر کشور با کشور دیگر متفاوت است، باید در مورد اصولی که به آنها باور داریم، چه با دوستان و چه با دشمنانمان صادقانه صحبت کنیم. پیام ما ساده است: اگر شما مخاطراتی را که اصلاحات در بر دارند بپذیرید، از حمایت کامل ایالات متحده برخوردار خواهید بود. ما همچنین باید تلاشهایمان را فرای قشر نخبگان و روشنفکران گسترش دهیم تا با مردمی که آینده را شکل خواهند داد، به ویژه جوانان به تعامل بپردازیم.
ما کماکان به وعده هایی که من در قاهره به آنها متعهد شدم، پایبند خواهیم بود- ایجاد شبکه هایی برای کارآفرینان و گسترش برنامه های تبادلی آموزشی، برای حمایت از همکاری در زمینۀ علم و فناوری، و مبارزه با بیماری ها. ما قصد داریم در سرتاسر منطقه به جوامع مدنی، از جمله آنهایی که شاید رسماً تأیید نشده باشند، و واقعیت های تلخ را بیان می کنند، یاری برسانیم. و ما برای برقراری ارتباط و گوش فرادادن به صداهای مردم از فناوری استفاده خواهیم کرد.
چرا که واقعیت امر این است که اصلاحات واقعی تنها پای صندوق های رأی صورت نمی گیرد. ما باید از طریق این تلاش ها از این حقوق بنیادین برای بیان افکار و دسترسی به اطلاعات حمایت کنیم. ما از دسترسی باز به اینترنت، و حق روزنامه نگاران برای رساندن صدای خود به دیگران حمایت خواهیم کرد – چه یک سازمان خبررسانی بزرگ و چه یک وبلاگ نویس تنها. در قرن بیست و یکم، آگاهی قدرت است، واقعیت نمی تواند پنهان بماند، و مشروعیت دولت ها نهایتاً به شهروندان فعال و آگاه بستگی خواهد داشت.
اینگونه مباحثات آزاد حائز اهمیت بسیاری است حتی اگر آنچه که گفته می شود با بینش جهانی ما مطابقت نداشته باشد. بگذارید به وضوح بگویم، آمریکا حق شنیده شدن تمام صداهای صلح آمیز و تابع قانون را محترم می شمارد، حتی اگر با آنها مخالف باشیم. و برخی اوقات ما اساساً با آنها مخالف هستیم.
ما در انتظار همکاری با تمام کسانیکه خواهان یک دموکراسی واقعی و جامع هستند، هستیم. آنچه ما با آن مخالفت می کنیم، تلاش هر گروهی برای محدود ساختن حقوق دیگران و حفظ قدرت از طریق تهدید و نه رضایت مردم است. زیرا دموکراسی تنها وابسته به رأی گیری نیست، بلکه وابسته به نهادهای قوی و پاسخگو و احترام برای حقوق اقلیت ها نیز است.
چنین بردباری بویژه در مورد مذهب حائز اهمیت است. در میدان تحریر، ما صدای مصری ها را از قشرهای گوناگون شنیدیم که شعار می دادند، "مسلمان، مسیحی، ما همه یکی هستیم." آمریکا در راه غلبۀ این روحیه که تمام ادیان محترم شمرده شوند و پل هایی میان آنها ایجاد شود خواهد کشید. در منطقه ای که زادگاه سه دین بزرگ جهان است، عدم بردباری تنها می تواند به رنج و رکود منجر شود. و برای تغییر این فصل به موفقیت، مسیحیان قبطی باید از حق نیایش ازادانه در قاهره برخوردار باشند، همانطور که نباید مساجد شیعیان در بحرین نابود شوند.
آنچه که برای اقلیت های مذهبی صحت دارد، شامل حقوق زنان نیز می شود. تاریخ نشان داده است کشورهایی که در آن زنان توانمند هستند موفق تر و در صلح بیشتری هستند. و به این دلیل است که ما از طریق تمرکز بر ارائۀ کمک های بهداشتی برای مادران و نوزادان؛ کمک به زنان برای تدریس یا راه اندازی کسب و کار؛ دفاع از حقوق زنان برای شنیده شدن صدایشان و یا کسب یک سمت دولتی به پافشاری بر شمول حقوق جهانی بشر بطور یکسان برای زنان و مردان ادامه خواهیم داد. هنگامی که نیمی از جمعیت از تحقق بخشیدن به تمام توانایی های بالقوۀ خود محروم هستند، منطقه هرگز به تمام توانایی های بالقوه خود دست نخواهد یافت. (کف زدن حضار)
اکنون، درحالیکه ما اصلاحات سیاسی را ترویج می کنیم، در حالیکه حقوق بشر را در منطقه ترویج می کنیم، نمی توانیم تلاش هایمان را در این مقطع متوقف سازیم. پس راهکار دیگری که می توانیم برای حمایت از تحولات مثبت در منطقه به کار گیریم، تلاش برای پیشبرد توسعۀ اقتصادی در کشورهایی است که در حال گذار به سوی دموکراسی هستند.
هر چه باشد، سیاست تنها دلیل اعتراضات خیابانی نبود. دلیل اصلی اعتراض چنین جمعیتی نگرانی مداوم برای امرار معاش و فراهم کردن نیازهای خانواده است. بسیاری از مردم در منطقه هر روز بدون هیچ انتظاری به جز به پایان رساندن روز و شاید امید به اینکه بخت شان برخواهد گشت، از خواب بیدار می شوند. در سراسر منطقه، بسیاری از جوانان دارای تحصیلات عالی، ولی اقتصادهای بسته آنها را از پیدا کردن شغل محروم داشته است. کارآفرینان سرشار از ابتکار هستند، ولی فساد مانع بهره مند شدن آنها از ایده هایشان می شود.
بزرگترین منبع دست نخورده در خاورمیانه و شمال آفریقا، استعداد مردم است. ما در اعتراضات اخیر، در حالیکه مردم از فن آوری برای تکان دادن جهان استفاده کردند، شاهد این استعدادها بودیم. تعجب آور نیست که یکی از رهبران میدان تحریر، یکی از مدیران اجرایی شرکت گوگل بود. این انرژی اکنون باید کشور به کشور انتقال داده شود تا رشد اقتصادی بتواند دستاوردهایی که در خیابان ها کسب شدند را تحکیم بخشد. زیرا همانطور که جرقۀ انقلاب های دموکراتیک می تواند با نبود فرصت های فردی زده شود، گذارهای موفقیت آمیز به سوی دموکراسی به گسترش رشد و موفقیت گسترده وسیع بستگی دارند.
بنابراین، با تکیه بر آنچه که ما در سراسر جهان آموخته ایم، بر این باوریم که تمرکز بر تجارت، نه فقط کمک رسانی؛ بر سرمایه گذاری، نه فقط کمک های مالی حائز اهمیت است. هدف باید الگویی باشد که در آن نظام حمایت از مصنوعات داخلی جای خود را به تجارت آزاد می دهد و افسار بازرگانی از دست اقلیت به دست اکثریت می افتد، و اقتصاد برای جوانان اشتغال ایجاد می کند. از اینرو حمایت آمریکا از دموکراسی مبتنی بر حصول اطمینان از ثبات مالی، ترویج اصلاحات، و ادغام بازارهای رقابتی با یکدیگر و اقتصاد جهانی خواهد بود. و ما این کار را با تونس و مصر آغاز خواهیم کرد.
نخست، ما از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول خواسته ایم تا طرحی را در نشست آیندۀ سران گروه هشت (G8) ارائه دهند و کارهایی را که باید جهت ثبات بخشیدن و امروزی کردن اقتصادهای تونس و مصر انجام گیرند به اطلاع ما برسانند. ما در کنار یکدیگر باید به آنها کمک کنیم تا از تحولات دموکراتیک خود بهبود یابند، و دولت هایی را که کمی بعد در سال جاری انتخاب خواهند شد حمایت کنیم. ما سایر کشورها را نیز به کمک به رفع نیازهای مالی کوتاه مدت مصر و تونس فرامی خوانیم.
دوم، ما نمی خواهیم که مصر دموکراتیک زیر بار قرض های گذشته بماند. بنابراین ما تا یک میلیارد دلار قرض مصر دموکراتیک را خواهیم بخشید و با شرکای مصری خود برای سرمایه گذاری این منابع به منظور تقویت رشد اقتصادی و کارآفرینی همکاری خواهیم کرد. ما به مصر کمک خواهیم کرد تا مجدداً به بازارها دسترسی یابد و برای این کار یک میلیارد دلار وام را که برای تامین مالی زیرساخت ها و ایجاد اشتغال لازم است برای آنها تضمین می کنیم. و ما برای بازیابی دارای های ربوده شده به دولت های دموکراتیک نوپا کمک خواهیم کرد.
سوم، ما با کنگره برای تشکیل صندوق تجاری و سرمایه گذاری در تونس و مصر همکاری می کنیم. و الگوی این کار صندوق هایی خواهند بود که برای دورۀ گذار کشورهای اروپای شرقی پس از فروریختن دیوار برلن تشکیل داده شدند. شرکت سرمایه گذاری های خصوصی در خارج از کشور (OPIC) به زودی 2 میلیارد دلار را برای حمایت از سرمایه گذاری های خصوصی در سراسر منطقه اختصاص خواهد داد. و ما برای تمرکز مجدد بر بانک مرکزی اروپا برای بازسازی و توسعه با متحدانمان همکاری خواهیم کرد تا همانگونه که از دوره های گذار به سوی دموکراسی و به روز کردن اقتصاد اروپا حمایت کرد، از همین فرآیند در خاورمیانه و شمال آفریقا پشتیبانی کند.
چهارم، ایالات متحده ابتکار جامع مشارکت تجاری و سرمایه گذاری را در خاورمیانه و شمال آفریقا راه اندازی خواهد کرد. صرفنظر از صادرات نفت، صادرات کل این منطقه با 400 میلیون جمعیت تقریباً به اندازۀ صادرات سوئیس است. بنابراین ما با اتحادیۀ اروپا همکاری خواهیم کرد تا تجارت با منطقه را تسهیل بخشیم، موافقتنامه های کنونی را برای ترویج یکپارچگی با بازارهای آمریکایی و اروپایی تقویت کنیم، و درها را به سوی کشورهایی که معیارهای عالی برای انجام اصلاحات وآزاد کردن بازار و ایجاد یک موافقتنامۀ تجاری منطقه ای دارند، بگشاییم. همانطور که عضویت در اتحادیۀ اروپا مشوقی برای انجام اصلاحات در اروپا بود، بینش یک اقتصاد امروزی و کامیاب نیز نیروی قدرتمندی برای انجام اصلاحات در خاورمیانه و شمال آفریقا محسوب می شود.
کامکاری همچنین مستلزم فروریختن دیوارهایی است که بر سر راه پیشرفت قرار گرفته اند- فساد و نخبگانی که از مردم خود می دزدند؛ نوار قرمزی که مانع مبدل شدن یک ایده به اشتغال می شود؛ قیومتی که ثروت و دارایی ها را بر اساس قبیله یا فرقه توزیع می کند. ما به دولت ها در انجام تعهدات بین المللی شان کمک، و در تلاش ها برای مبارزه با فساد سرمایه گذاری خواهیم کرد. برای انجام این کار ما با نمایندگان مجلس که در حال توسعۀ اصلاحات هستند و فعالانی که از فناوری استفاده می کنند تا شفافیت را افزایش و پاسخگویی دولت را هم در زمینۀ سیاست و حقوق بشر و هم در زمینۀ اصلاحات اقتصادی ارتقاء دهند، همکاری می کنیم.
اجازه بدهید با صحبت دربارۀ یکی دیگر از پایه های رویکرد خود برای منطقه به سخن خود پایان دهم، و آن در ارتباط با پیگیری صلح است.
ده ها سال است که کشمکش بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها سایه ای بر تاریخ منطقه افکنده است. این برای اسرئیلی ها، به این معنی است که دائم با هراس از دست دادن فرزندانشان در انفجار یک اتوبوس یا توسط موشک هایی که به سوی خانه هایشان پرتاب می شوند زندگی می کنند، و نیز با رنج از علم به اینکه کودکان دیگری در منطقه تنفر از آنان را می آموزند. فلسطینی ها از تحقیر و اشغال سرزمین شان رنج برده اند. افزوده بر این، این منازعه آسیب های بزرگتری به منطقۀ خاورمیانه وارد کرده است چرا که مانع مشارکت هایی که موجب امنیت و کامکاری بیشتر و توانمندی مردم عادی می شود.
برای بیشتر از دو سال، دولت من با اتکا بر اقدامات دولت های پیشین در طی ده ها سال، با طرفین این کشمکش و جامعۀ بین المللی برای پایان دادن به این کشمکش کار کرده است. با اینحال نتیجه ای حاصل نشده است. شهرک سازی اسرئیل همچنان ادامه دارد. فلسطینی ها میز مذاکره را ترک کرده اند. جهان شاهد منازعه ای است که مدتهاست ادامه دارد و چیزی به جز بن بست نمی بیند. براستی، کسانی هستند که استدلال می کنند با وجود تمام تحولات و تردیدها در منطقه، پیشرفت در حال حاضر غیر ممکن است.
من با این استدلال مخالف هستم. در زمانیکه مردم خاورمیانه و شمال آفریقا بارهای گذشته را از شانه هایشان بر می دارند، کوشش برای دستیابی به صلح پایداری که به این کشمکش پایان خواهد داد و تمام خواسته ها را برآورده خواهد کرد بیش از همیشه ضرورت دارد. این امر قطعاً برای دو طرف واقعیت دارد.
نا مشروع دانستن اسرائیل توسط فلسطینی ها به شکست خواهد انجامید. اقدامات نمادین برای منزوی ساختن اسرائیل در سازمان ملل متحد در ماه سپتامبر منجر به تشکیل دولتی مستقل نخواهد شد. در صورتی که حماس بر روش خود در مسیر ترور و انکار اصرار ورزد، رهبران فلسطینی به صلح و موفقیت دست نخواهند یافت. و فلسطینی ها هرگز از طریق انکار حق موجودیت اسرائیل به استقلال دست نخواهند یافت.
در مورد اسرائیل، دوستی ما با این کشور ریشه عمیقی در تاریخ و ارزش های مشترک دارد. تعهد ما به امنیت اسرائیل تزلزل ناپذیر است. و ما در برابر تلاش ها برای منزوی ساختن این کشور که به منظور انتقاد از آن در مجامع بین المللی صورت می گیرد خواهیم ایستاد. اما به طور مشخص به دلیل دوستی مان، مهم است که حقیقت را بیان کنیم: وضعیت موجود قابل دوام نیست، و اسرائیل نیز باید با شجاعت برای پیشبرد صلحی پایدار تلاش کند.
حقیقت این است که تعداد روز افزونی از فلسطینی ها در ساحل غربی رودخانه اردن زندگی می کنند. فن آوری، دفاع از خود را برای اسرائیل دشوار خواهد کرد. منطقه ای که دستخوش تغییرات عمیقی است تسلیم کثرت گرایی خواهد شد که در آن میلیون ها نفر جمعیت – و نه فقط یک یا دو رهبر – باید باید به تحقق پذیری صلح باور داشته باشند. جامعه بین المللی از روند بی پایانی که هرگز به نتیجه ای نایل نیامده است خسته شده است. رویای دستیابی به کشوری یهودی و دموکراتیک نمی تواند با اشغال دائم تحقق یابد.
نهایتاً، بر عهده اسرائیلی ها و فلسطینی ها است که قدم پیش گذارند. هیچ صلحی نمی تواند بر آنها تحمیل گردد، نه از طرف ایالات متحده و نه از طرف هیچکس دیگر. اما تاخیر بی پایان نیز مشکل را بر طرف نخواهد ساخت. آنچه آمریکا و جامعه بین المللی می توانند انجام دهند بیان صادقانه آن چیزی است که همه از آن آگاه هستند- صلح پایدار شامل ایجاد دو کشور برای دو ملت است: اسرائیل به عنوان کشوری یهودی و سرزمین مردمان یهود، و کشور فلسطین که سرزمین مردم فلسطین باشد؛ هر یک از این دو کشور از خودمختاری، به رسمیت شناختن طرف دیگر، و صلح بهره مند شوند.
بنا بر این، در حین اینکه مسائل اصلی مورد اختلاف باید مورد مذاکره قرار گیرد، اساس این مذاکرات واضح است: فلسطینی پایدار، و اسرائیلی امن. ایالات متحده معتقد است که مذاکرات باید منجر به ایجاد دو کشور گردد، با مرزهای ثابت فلسطین با اسرائیل، اردن، و مصر، و مرزهای ثابت اسرائیل با فلسطین. ما اعتقاد داریم که مرزهای اسرائیل و فلسطین باید بر اساس خطوط مرزی سال 1967 مشخص گردند با بخش های معاوضه مورد توافق، به طوری که مرزهای امن و به رسمیت شناخته شده ای برای هر دو کشور تعیین گردد. مردم فلسطین باید حق حکومت بر خود را داشته باشند، و به توانایی کامل در ایجاد کشوری خودمختار و همجوار دست یابند.
در مورد امنیت، هر دولتی حق دفاع از خود را دارد، و اسرائیل باید قادر باشد از خود - به تنهایی- در برابر هر گونه تهدیدی دفاع کند. تمهیدات نیز باید به انازۀ مافی قدرتمند باشند تا از ظهور دوباره ترویسم جلوگیری کنند؛ نفوذ تسلیحات را متوقف سازند؛ و امنیت مرزی موثری فراهم آورند. عقب نشینی کامل و مرحله ای نیروهای نظامی اسرائیل باید همگام با بر عهده گرفتن مسئولیت امنیتی فلسطین درکشوری خود مختار و غیر نظامی صورت گیرد. و مدت این دورۀ انتقال باید مورد موافقت قرار گیرد، و موثر بودن اقدامات امنیتی باید نشان داده شود.
این اصول، اساس مذاکرات را فراهم می سازد. فلسطینی ها باید خطوط قلمرو مرزی کشور خود را بدانند؛ اسرائیلی ها باید بدانند که نگرانی های امنیتی بنیادی آنها مد نظر قرار خواهد گرفت. من آگاهم که این مراحل به تنهایی منجر به حل این کشمکش نخواهد شد زیرا دو موضوع پیچیده و احساسی باقی خواهد ماند: آینده بیت المقدس، و سرنوشت پناهجویان فلسطینی. اما پیشرفت کنونی بر پایه قلمرو و امنیت زمینه را برای حل عادلانه و منصفانۀ این دو مسئله فراهم می آورد، که به حقوق و خواسته های هم اسرائیلی ها و هم فلسطینی ها احترام بگذارد.
اجازه بدهید این مطلب را بیان کنم: به رسمیت شناختن اینکه مذاکرات باید با مسئله تعیین قلمرو و امنیت آغاز گردد به معنا آن نیست که بازگشت به میز مذاکرات کار ساده ای خواهد بود. به طور خاص، اعلام اخیر توافق بین فتح و حماس پرسش های بنیادی و مشروعی را برای اسرائیل مطرح می سازد: چگونه می توان با حزبی مذاکره کرد که تمایلی در به رسمیت شناختن موجودیت شما نشان نمی دهد؟ و در هفته ها و ماه های پیش رو، رهبران فلسطین می بایست پاسخ قابل قبولی برای این پرسش ارائه دهند. در همین حال، ایالات متحده، شرکای ما در گروه چهارگانه، و کشورهای عرب لازم است تمام تلاش خود را برای عبور از بن بست موجود انجام دهند.
می دانم که انجام این کار تا چه اندازه دشوار خواهد بود. سوء ظن و خصومت برای نسل های متمادی در میان بوده است، و در مواقعی منسجم تر شده است. اما من متقاعد شده ام که اکثریت اسرائیلی ها و فلسطینی ها ترجیح می دهند به آینده بنگرند تا این که در دام گذشته گرفتار آیند. ما این روحیه را در پدر اسرائیلی می بینیم که پسرش توسط حماس کشته شده است، کسی که به ایجاد سازمانی کمک کرد که فلسطینی ها و اسرائیلی هایی را که عزیزان خود را از دست داده بودند در کنار یکدیگر گرد هم آورد. آن پدر گفت، "من به تدریج متوجه می شوم که تنها راه امید برای پیشرفت، شناختن وجود این درگیری ها است." ما این روحیه را در اقدامات یک فلسطینی می بینیم که سه دختر خود را در گلوله باران غزه توسط اسرائیل از دست داده است. او گفت، "من این حق را دارم که احساس خشم کنم. بسیاری از مردم از من انتظار ابراز تنفر داشتند. پاسخ من به آنها این است که من متنفر نخواهم بود ... بیاید به فردا امید داشته باشیم."
این انتخابی است که باید صورت گیرد – نه تنها در مورد کشمکش اسرائیل و فلسطین، بلکه در تمام منطقه – انتخابی بین تنفر و امید؛ بین زنجیرهای گذشته و نوید آینده. این انتخابی است که باید توسط رهبران و توسط مردم صورت گیرد، و انتخابی است که آینده منطقه ای را که مهد تمدن و جرقۀ کشمکش ها بوده است تعریف خواهد کرد.
با تمامی چالش های پیش رو، ما برای امیدوار بودن دلایل بسیاری داریم. در مصر، این امید را در تلاش جوانانی که تظاهرات را رهبری کردند می بینیم. در سوریه، آن را در شهامت کسانی که شجاعانه در برابر گلوله ها می ایستند و شعار "صلح جویانه، صلح جویانه" سر می دهند می بینیم. در بنغازی، شهری که تهدید به تخریب شد، آن را در میدان شهر می بینیم که مردم برای جشن گرفتن آزادی هایی که هرگز نمی شناختند در آن گرد هم می آیند. در سراسر منطقه، کسانی که خود را از مشتی آهنین رها می کنند، حقوقی را که برای ما امری عادی تلقی می شود، با شادمانی از آن خود می دانند.
برای مردم آمریکا، صحنه های این تحولات در منطقه ممکن است ناراحت کننده باشد، اما نیروهایی که آن را به پیش می برند نا آشنا نیستند. کشور خود ما بر پایۀ قیامی بر علیه یک امپراتوری بنا شد. مردم ما جنگ داخلی دردناکی را که منجر به آزادی و منزلت برای کسانی شد که به بردگی گرفته شده بودند تجربه کردند. و اگر نسل های گذشته به نیروی اخلاقی عدم خشونت به عنوان راهی برای کمال بخشیدن به اتحادمان رو نیاورده بودند، من امروز در این جا نمی ایستادم – سازماندهی، راهپیمایی، و اعتراض مسالمت آمیزی که به واژه های شکل دهندۀ کشور ما معنایی واقعی بخشیدند: "ما این حقایق را مسلم می دانیم، که همه انسان ها برابر آفریده شده اند."
این واژه ها باید راهنمای ما در پاسخ تغییراتی باشند که در حال دگرگون ساختن خاورمیانه و شمال آفریقا هستند – واژه هایی که به ما می گویند سرکوب شکست خواهد خورد، و خودکامگان سرنگون خواهند شد، و همه مردان و زنان از حقوق مشخص و غیر قابل انکاری برخوردارند. کار ساده ای نخواهد بود. راه مستقیمی برای پیشرفت وجود ندارد، و دشواری همواره فصل امید را به همراه خواهد داشت. اما ایالات متحده آمریکا بر این باور تاسیس گشت که مردم باید بر خودشان حکومت کنند. و اکنون، ما نمی توانیم از ایستادن در کنار دیگران که در پی حقوق خود هستند به خود تردید راه دهیم، با علم به این که موفقیت آنان دنیایی برخوردار از صلح بیشتر، با ثبات تر و عادلانه تر را به همراه خواهد داشت.
از همگی شما سپاسگزارم. (کف زدن حاضران) سپاسگزارم.